فاطمه شريفي
اولين دغدغه بزرگ يزد امروز تجربه مديران و تصميم گيران كارآمد و متخصص براي استان است اما مردم براي تحقق اين خواسته به هر دري كه مي شد زدند و با هر زباني كه مي توانستند سخن گفتند و براي هر فردي كه دستشان مي رسيد پيغام فرستادند و حال منتظر پاسخ هستند پاسخي در خور حضور و حمايت بي نظيرشان در مسير انتخاب دوباره تدبير و اميد.
و اما براستي چرا مديران به ويژه در لايه هاي بعد از خود افراد كم توان و نالايق را براي تصميم گيري و همكاري انتخاب مي كنند؟
شايد بتوان گفت اين ويژگي تنها در مديران فرصت طلب و قدرت پيشه نمود دارد، در آن هايي كه ره صدساله را يك شبه آمده اند و يا در كالبد دو رويي و نفاق لباس مديريت بر تن كرده و ميانه خوبي با چاپلوسي، انحصار طلبي و سوار شدن بر اتوبوس دارند.
مهمترین علت انتخاب بد به جای اصلح از سوي برخي مديران در رده هاي مختلف نشان دادن حدودِ اختیاراتِ مدیر است. مدیری که با وجود اشراف بر مجموعه و آگاهی از کارِ کارمندانش، فرد نالایق را در مجموعهاش نگه میدارد و گاهی آن شخص را بر دیگر کارمندان مسلط میکند، پیام مهمی به کارمندانش میدهد.
اینکه قدرت در دستانِ «من» است نه انديشه، تلاش و اثربخشي.
«من» تصمیم میگیرم در محل كار چه کسی بماند و چه کسی برود.
«من» تصمیم میگیرم که چه کسی در چه پُستی با توجه به سلايق شخصي و علايق دروني ام قرار بگیرد.
«من» میزانِ اختيار و حقوق شما را تعیین میکنم و منيت و حب و بغض جاي همه چيز را مي گيرد...اينجور وقت هاست كه نخبگان را مي توان در گوشه سازمان سر به يقه پيدا كرد.
دلیل دیگری که گاهی به وضوح دیده میشود اما مدیراني از اين جنس آن را انکار میکنند، استفاده از نیروهای به اصطلاح خودی است. هرچقدر افراد حلقه نزدیکِ مدیر كم توان ناکارآمدتر باشند، به مدیرشان بیشتر خوشخدمتی خواهند کرد. فردی که در زمینه مهارتهای کاری ضعیف، اما در زمینه شخصیتی مطیع و متملق است، بهتر از فردِ کاردان و مستقل، میتواند به مدیراني در اين جايگاه خدمت کند.
دلایلِ استخدام،نگهداري، ارتقا، تشويق و حمايت افراد بیکفایت در بعضي از مجموعه هاي کاری، بیشتر از مواردي است كه ذكر شد.
نتيجه گيري :
مدیرهایی که خودشان نالایقاند، افراد نالایق را هم انتخاب میکنند.
متاسفانه در برخي از شرکتها و سازمانهای كشور هنوز هم مديران نالايق پرست زيادي وجود دارند كه بعضی از افراد در مواجهه با آنها قيد فعاليت را میزند و برخی هم به ناچار میمانند و عذاب میکشند و از اين ها مهم تر مردم بي اعتماد مي شوند، مشكلات در حجم بالا افزايش پيدا مي كند و شهر و كشورمان روز به روز به عقب رانده مي شود.