یکی از رزمندگان ابرکوهی دوران دفاع مقدس که هم‌اکنون به نویسندگی در همین حوزه مشغول است، گفت: مشکلات جوانان دوران جنگ کمتر از امروز نبود، اما دَمِ مسیحایی امام خمینی (ره) از جوانانی که به‌ظاهر شرور بودند، رزمندگانی تمام‌عیار ساخت.
کد خبر: ۴۹۹۸۳۷
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۸ 26 September 2017
به گزارش «تابناک یزد»،در هفته گرامیداشت دفاع مقدس یکی از مواردی که می‌تواند وقایع جنگ تحمیلی، فداکاری و ایثارگری، شجاعت و جوانمردی، ایمان و اعتقاد قلبی، ولایت‌پذیری و عشق به میهن را زنده نگه دارد، بازگو کردن این رخدادهای تکرار نشدنی، با لسان گویای کسانی است که جنگ را زندگی کرده و تمام درس‌های آن را آموخته‌اند.

در همین راستا خبرنگار فارس مصاحبه‌ای با محمدرضا بابایی ابرقویی ترتیب داده است که علاوه بر رزمنده بودن، یکی از نویسندگانی است که در زمینه ایثار و شهادت قلم می‌زند و تمام تلاش خود را برای گردآوری خاطرات یادگاران دفاع مقدس بکار گرفته است.

بابایی که متولد سال 1339 است، اظهار کرد: قبل از شروع جنگ که امام خمینی دستور تشکیل بسیج مستضعفین را داده بودند تعدادی از مربیان سپاه آباده و تهران مانند شهید اسدقلی اسدی برای آموزش به ابرکوه آمده و در مسجد جامع و مدرسه خواجه نظام قدیم که بعد از شهادت شهید حسین عزیزی به نام او نام‌گذاری شد، آموزش‌های مربوط به بسیج را به مردم یاد می‌دادند.

خانواده‌ام با جبهه رفتن من مخالفت نکردند

وی افزود: هم‌زمان با آموزش آن‌ها زمانی که در کلاس چهارم رشته تجربی در دبیرستان مولوی ابرکوه مشغول تحصیل بودم، جنگ شروع شد و چون من عضو انجمن اسلامی مدرسه بودم، همیشه با اشتیاق اخبار را دنبال می‌کردم. از رادیو می‌شنیدم که بالگردهای عراقی در ایلام به روستاها راکت زده‌اند و یا در خوزستان بمب‌گذاری‌شده است؛ در هر حال خبرهایی که بوی جنگ می‌داد شنیده می‌شد و همه را حساس کرده بود.

رزمنده ابرکوهی ادامه داد: جنگ آغاز شد درحالی‌که آموزش‌های بسیج همچنان ادامه داشت و جدی‌تر از قبل هم شده بود تا اینکه در 27 مهر سال 59 برای اولین بار جهت آشنایی با سلاح به میدان تیر رفتیم. با اعلام مسئولین مربوطه برای ثبت‌نام داوطلبی و حضور در جبهه تعداد 22 نفر از 60 نفر حاضر در میدان تیر، ثبت‌نام کردند که من هم یکی از آن‌ها بودم.

بابایی بابیان اینکه برای رفتن به جبهه با مخالفت خانواده مواجه نشدم، یادآور شد: در 28 مهر به همراه شهید حسین آدمی، حسن میرعظیمی، علی فلاح زاده، حسین کمالی، سید حمید میر عظیمی، رضا عزیزی، شهید محمدجعفر پور اکبری، علیرضا ولی، حبیب روحی پناه و ... به آباده و ازآنجا برای آموزش‌های تکمیلی به تهران اعزام شدیم.

شایعه منافقان موجب ریزش نیروهای اعزامی شد

وی خاطرنشان کرد: پس از 15 روز آموزش در پادگان امام حسین (ع) تهران، سه روز مرخصی داشتیم و دوباره جهت اعزام به جبهه به تهران برگشتیم. در تهران چند روزی بود که آماده بودیم، اما نمی‌دانستیم به چه دلیل اعزام نمی‌شویم. شایعه شده بود که چون بسیجی‌ها تجربه کافی ندارند اعزام نمی‌شوند و باید در پادگان ارتش بمانند و نگهبانی دهند و فقط ارتشی‌ها به جبهه می‌روند.

این یادگار دفاع مقدس، اذعان کرد: این شایعه بسیار خطرناک، مثل خوره به جان بسیجیان افتاده بود؛ زیرا کسانی که آمده بودند به جبهه اعزام شوند، روحیه ماندن در پادگان را نداشتند. عده‌ای دست به اقدام می‌زدند و با شعار «یا مرگ یا جبهه» جوّ را متشنج می‌کردند. بعدها معلوم شد علت تأخیر در اعزام، نداشتن سلاح بوده است که مجاهدین خلق این شایعه را درست کرده‌اند تا دو دستگی بین رزمندگان ایجاد کنند.

بابایی ادامه داد: این شایعه باعث ریزش بسیاری در نیروها شد؛ حتی از جمع 22 نفره ما فقط 8 نفر باقی ماندند که اعزام شدند. آن‌ها به ماهم پیشنهاد رفتن می‌دادند اما شهید آدمی می‌گفت: حضرت امام خمینی دستور داده‌اند که آماده رفتن به جبهه باشیم، حال چه اعزام شویم چه نشویم، ما وظیفه خود را انجام داده‌ایم.

پس از اعزام در منطقه «پل عباس» مستقر شدیم

وی تصریح کرد: روز تاسوعا با تحویل گرفتن 4 خشاب (120 عدد تیر) و یک اسلحه به جبهه اعزام شدیم. به علت تخریب ایستگاه راه‌آهن در اثر بمباران عراقی‌ها، در اندیمشک از قطار پیاده شدیم و در پادگانی که بر سر در آن نوشته‌شده بود «به پایگاه منتظران شهادت خوش‌آمدید» مستقر شدیم.

جانباز جنگ تحمیلی گفت: ما 8 نفر ابرکوهی را به منطقه جنگی در روستایی روبروی دارخوین (غرب رودخانه کارون) فرستادند. در آنجا اصغر فلاح زاده که هم‌اکنون یکی از مدافعان حرم است، از ناحیه پا مجروح شد. بعد از آن ما را به روستاهای سلمانیه و محمدیه منتقل کردند که در فاصله بین این دو روستا پلی به نام (پل عباس) وجود داشت. در منطقه پل عباس که آن زمان در دست بچه‌های اصفهان به فرماندهی سردار رحیم صفوی بود، مستقر شدیم.

به‌عنوان شهردار، مسئول تأمین غذا شدم

بابایی در رابطه با چگونگی مجروح شدن خود، ابراز کرد: بچه‌های رزمنده در بین خود 2 شهردار انتخاب می‌کردند که وظیفه آن‌ها تأمین غذا، جارو کردن، نفت کردن چراغ‌ها و پهن کردن سفره بود که به‌طور چرخشی این سِمَت تغییر می‌کرد. روزی که من و اصغر فلاح زاده شهردار بودیم برای تهیه غذا حدود 900 متر پیاده رفتیم تا به روستای سلمانیه برسیم.

وی اضافه کرد: برای گرفتن غذا به یک ظرف اضافه نیاز داشتیم که مسئول تدارکات گفت اگر می‌خواهید این قابلمه (در اثر برخورد خمپاره به زمین افتاده و نفت‌آلود شده بود) را در کارون بشویید و برگردید. من به دوستم گفتم که نیاز نیست این‌همه راه برویم، می‌گردیم و یک ظرف دیگر پیدا می‌کنیم. اصغر فلاح زاده گفت: نه! اگر ما دنبال قابلمه باشیم فردا در نماز جمعه اعلام می‌کنند که جبهه به قابلمه نیاز دارد و مادرم این را می‌شنود و تنها قابلمه‌ای که در خانه‌داریم برای کمک به جبهه به بچه‌های جهاد سازندگی تحویل می‌دهد.

با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه کتف مجروح شدم

بابایی ادامه داد: غذا را گرفتیم و ساعت 3 ونیم به سنگر رسیدیم و بیرون از سنگر با بچه‌ها مشغول خوردن غذا شدیم. در همین حین که عراقی‌ها ما را تحت نظر داشتند خمپاره‌ای به نزدیکی ما پرتاب کردند. یکی از بچه‌ها گفت، سریع به داخل سنگر بروید این بار دقیق وسط قابلمه را می‌زنند. به‌سرعت قابلمه را برداشتیم و به داخل سنگر رفتیم که ناگهان دیدیدم خمپاره بعدی عراقی‌ها درست به همان‌جایی خورد که قابلمه را گذاشته بودیم و چون من در دهانه سنگر ایستاده بودم ترکشی به کتفم اصابت کرد و مجروح شدم.

رزمنده ابرکوهی در رابطه با عملیات‌هایی که در آن حضور داشت، بیان کرد: اولین عملیاتی که در آن حضور داشتم و فوق‌العاده سخت بود (تلفیقی از آفند و پدافند) در سال 60 و منطقه عملیاتی چزابه بود. فروردین 61 در عملیات فتح المبین و محرم، سال 62 عملیات خیبر، سال 63 عملیات خاک‌ریزهای کوشک شرکت کرده و در مناطق عملیاتی فاو، کربلای چهار و پنج نیز حضور داشتم.

وی که درمجموع حدود 48 ماه در جبهه حضور فعال داشته است، خاطرنشان کرد: در جبهه‌های جنگ همان زندگی عادی و اجتماعی در شهر، جریان دارد، با این تفاوت که برخی از رویدادها در جبهه مختص به جنگ و درگیری است. در جبهه فرهنگ‌های خاص مختلف از همه اقشار جامعه وجود داشتند که باعث آشنایی افراد با فرهنگ‌های یکدیگر می‌شد.

بابایی با تأکید بر اینکه ما در جنگ توانستیم ابرکوه را به ایران معرفی کنیم، اذعان کرد: یک روز با موتورسیکلت به‌طرف خط پایگاه زید می‌رفتم که در راه دو نفر از رزمنده‌ها را سوار کردم. آن‌ها از من پرسیدند اهل کجایی ک این‌قدر بامعرفت هستی؟ همین‌که اسم ابرقو (ابرکوه) را از زبان من شنیدند شروع به خندیدن کردند. چون آن زمان ابرقو یک منطقه محروم و دورافتاده بود تصور می‌کردند که آن‌ها را دست انداخته‌ام؛ اما برایشان از موقعیت جغرافیایی و تاریخی ابرکوه گفتم و آنان را با شهر خودم آشنا کردم.

این ایثارگر عرصه جهاد و شهادت تأکید کرد: روحیه همکاری در بین بچه‌های رزمنده بسیار بالا بود. آن‌ها در مواقع بیکاری کتاب می‌خواندند، ورزش می‌کردند، بازی‌های محلی انجام می‌دادند، مراسم روضه و عزاداری برپا می‌کردند و حتی جشن می‌گرفتند و با یکدیگر شوخی می‌کردند؛ اما هرگز به هیچ قوم یا قشری توهین و بی‌احترامی نمی‌کردند.

هر چه آرپی‌جی می‌زدیم به هدف نمی‌خورد

وی در ادامه بیان خاطراتش از جبهه، یادآور شد: روز آخر اسفند سال 1360 زمانی که برای عملیات فتح المبین آماده می‌شدیم عراقی‌ها متوجه ما شدند و «تک مختل‌کننده» یا «عملیات پیش‌دستانه» انجام دادند. ما در یک زاویه خطرناک قرار داشتیم و هر چه آرپی‌جی می‌زدیم به هدف نمی‌خورد زیرا بُرد تانک 20 کیلومتر اما بُرد آرپی‌جی کمتر از 500 متر بود.

بابایی افزود: فرمانده ما از نیروهای ارتش یک موشک ضد زره (تاو) درخواست کرد و بعد از قرار گرفتن آن روی خاک‌ریز شروع به شلیک کرد؛ اولین شلیک را نمی‌دانم کجا خورد، دومین موشک حدود 200 متر جلوتر از خودمان به تپه خورد، هنوز سومی شلیک نشده بود که گلوله تانک عراقی قبضه موشک را منفجر کرد. یکی از خدمه‌های موشک بدنش متلاشی و شهید شد، دیگری هم مجروح شد و اعضای بدنش به بیرون ریخت که آن را با چفیه بستیم و به عقب فرستادیم.

این نویسنده دفاع مقدس اضافه کرد: با کمک بقیه نیروها، تک عراقی‌ها مختل، بیش از هزار نفر از آن‌ها کشته و 150 نفر اسیر شدند؛ اما آن‌قدر رزمنده‌های ایرانی با اُسرای عراقی خوش‌رفتاری می‌کردند که خودشان تعجب می‌کردند.

یا سپاه یا خرمشهر

وی بابیان اینکه حوادث پایانی جنگ کمتر مطرح‌شده است، اذعان کرد: در یک کارگاه آموزشی پیرامون دفاع مقدس محسن رضایی می‌گفت که عراقی‌ها حدود 600 کیلومتر از خوزستان را دوباره گرفتند و در همین حین امام توسط سید احمد آقا برای من پیغامی فرستادند که یا سپاه یا خرمشهر؛ یعنی اگر عراقی‌ها خرمشهر را اشغال کنند دیگر سپاه می‌خواهیم برای چه. لذا با پیام عمومی امام و هجوم دوباره مردم به جبهه عملیاتی به نام «سرنوشت» انجام شد.

بابایی به نقل از محسن رضایی خاطرنشان کرد: وقتی عملیات سرنوشت انجام شد، نیروهای عراقی را به عقب رانده، به مرز عراق رسیدیم و آمادگی ورود به بصره را داشتیم؛ به‌وسیله حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از امام خمینی (ره) کسب اجازه کردیم که ایشان موافقت نکردند.

هدف ما حفظ خاک ایران بود که محقق شد

رزمنده دفاع مقدس بابیان اینکه حدود 25 درصد از عملیات‌ها با شکست مواجه شد، تصریح کرد: در سطح تاکتیک هر کس بهتر بجنگد پیروز می‌شود و در عملیات کار گروهی بسیار مهم است. درمجموع هدف عراقی‌ها گرفتن بخشی از خاک ایران بود که نتوانستند و شکست خوردند و هدف ما حفظ خاک و کیانمان بود که به آن رسیده و از این نظر پیروز میدان بودیم.

وی در رابطه با شروع کار نویسندگی در حیطه دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: بعد از پایان جنگ کسی به فکر زنده نگه‌داشتن آثار دفاع مقدس نبود، گفتمان دولت عوض شد و از فاز پدافند به سازمان‌دهی و سازندگی روی آورد. البته خرابی‌های جنگ باید دوباره ساخته می‌شد، اما آن تفکر رزمندگی و ایثار در کشور ضعیف شد. بعد از مدتی مسئولین به این نتیجه رسیدند که اگر فرهنگ دفاعی کشور از بین برود، دچار مشکلاتی خواهیم شد.

بابایی تأکید کرد: بعد از جنگ در کنکور شرکت کردم و بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به‌عنوان مربی آموزشی در مدارس فعالیت می‌کردم و تنها کاری که می‌توانستم برای زنده نگه‌داشتن دفاع مقدس انجام دهم، بیان حوادث جنگ برای دانش آموزان بود. بعد از آن در سال 87 کار نویسندگی را شروع کردم.

پژوهشی در دفاع مقدس، نام اولین کتاب من بود

وی ادامه داد: در سال 87 تعدادی از رزمنده‌هایی که مدرک فوق‌لیسانس داشتند از طریق موسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های اسلامی معرفی شدند تا در کارگاه آموزشی تدریس درس آشنایی با دفاع مقدس شرکت کنند. برای تدریس این درس فقط تعدادی سرفصل بدون کتاب و مطلب به ما دادند که تصمیم گرفتیم خودمان جزوه‌هایی که تهیه می‌شود به کتاب تبدیل کنیم. لذا اولین کتاب من تحت عنوان «پژوهشی در دفاع مقدس» با همکاری برادرم غلامحسین، منتشر شد.

این جانباز اظهار کرد: کتاب مذکور را در اختیار تعدادی از امرای ارتش برای نقد و ارزیابی قرار داده و نکاتی را که تذکر داده بودند در کتاب بعدی خود با عنوان «ماجرای 8 ساله دفاع مقدس» اصلاح کردم که تبدیل به یک کتاب کامل و بدون جانب گیری از سپاه و یا ارتش، شد. این کتاب بر اساس سرفصل‌های درسی در دانشگاه برای آشنایی با دفاع مقدس در 200 صفحه تألیف شد و هیچ ارتباطی به جغرافیای منطقه خاصی ندارد.

بابایی بابیان اینکه تصمیم گرفتم کتابی در رابطه با نقش ابرکوه در دفاع مقدس تألیف کنم، یادآور شد: در ابرکوه وقایع بسیار مهم تاریخی رخ‌داده است که ما از آن بی‌خبریم؛ به‌عنوان‌مثال ما در پژوهش‌های خود به سربازی از ابرکوه رسیدیم ک در سپاه نادرشاه افشار بوده است که در بخشی از کتاب «عقاب کلات» از آن سخن گفته‌شده؛ لذا تصمیم گرفتم نقش شهرستان ابرکوه در دفاع مقدس را به رشته تحریر درآورم که درگذر زمان فراموش نشود.

کتاب همگام با حماسه بیانگر نقش مردم ابرکوه در دفاع مقدس

این نویسنده ابرکوهی اذعان کرد: در همین راستا کتاب «همگام با حماسه» در 936 صفحه و 10 فصل به این مهم پرداخته و علاوه بر بیان نقش مردم در دفاع مقدس به معرفی 278 شهید شهرستان پرداخته است. بعد از کتاب فوق کار خود را در طرح «السابقون» به پیشنهاد اداره کل حفظ آثار استان یزد شروع کردم که ماحصل آن کتابی دیگر بانام «نمی از ایثار» است.

وی که هم‌اکنون کتاب «نقش روستای مریم‌آباد در دفاع مقدس» را زیر چاپ دارد، تأکید کرد: نویسندگی کاری بسیار دشوار است، چراکه هر موضوعی که در قالب کتاب نوشته می‌شود، به یک سند مکتوب تبدیل‌شده و عده زیادی به آن استناد می‌کنند. لذا نویسنده باید اطلاعات کاملی درزمینه های مختلف جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... داشته باشد.

نسل امروز، منحرف نیست

جانباز جنگ تحمیلی در رابطه با ضرورت انجام کار فرهنگی جهت زنده نگه‌داشتن دفاع مقدس، گفت: اگر ما که از قافله شهدا عقب‌مانده‌ایم در رابطه با دفاع مقدس ننویسیم و هنرمندان آثاری در این زمینه تهیه نکنند، این مقوله ممکن است به فراموشی سپرده شده و بعدها باید در رابطه با این قصور پاسخگو باشیم. نسل امروز نسلی منحرف نیست، اگر ما به وظیفه خود عمل کنیم رشادت‌ها، فداکاری‌ها و زحماتی که ملت ایران کشیدند را بیان کنیم نسل امروز هم لذت می‌برند که در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که چنین قهرمانانی دارد.

 بابایی بابیان اینکه نباید پیرامون جنگ مطالب غیرواقعی بیان کرد، افزود: اگر رخدادهای جنگ به‌درستی بیان شود، جوانان هم آن را می‌پذیرند و آن را الگوی خود قرار می‌دهند و چه‌بسا بسیاری از آنان آرزو می‌کنند که کاش در آن مقطع حضور داشتند. مثبِت این ادعا وجود جوانانی است که امروز برای دفاع از حریم ولایت داوطلب می‌شوند.

برای دفاع از وطن باید با کانون‌های خطر مقابله کرد

وی با اشاره به اهمیت تبیین مفهوم مقاومت در جامعه، ابراز کرد: تمامی کسانی که توانایی تبیین حق و باطل را دارند باید وارد معرکه شوند و به همگان تفهیم کنند که جریان حق و باطل از ابتدای خلقت وجود داشته و در آینده هم وجود خواهد داشت. تمام افرادی که ادعای وطن‌پرستی و ملی‌گرایی می‌کنند این را بدانند که برای حفظ کیان خود ابتدا باید کانون‌های خطر را شناسایی کرده و قبل از اینکه وارد مرزهای کشور شود، با آن برخورد کرد.

رزمنده دفاع مقدس تأکید کرد: تمام کسانی که به اسم میهن‌پرستی حضور مدافعان حرم در جبهه مقاومت را غلط می‌دانند، خودشان بیش از هرکسی بر این مهم واقف‌اند که اگر از خطر پیشگیری نکنیم، کم‌کم خودمان هم به آن مبتلا می‌شویم؛ اما به علت اینکه با نظام و ولایت‌فقیه مشکل‌دارند، می‌خواهند در دل افرادی که مطالعه عمیق و کافی ندارند، شبهه ایجاد کنند.

دَم مسیحایی امام از جوانان گمراه، رزمندگانی تمام‌عیار ساخت

نویسنده حوزه دفاع مقدس در مقایسه جوانان امروز و جوانان زمان جنگ، تأکید کرد: جوانانی که در سال 57 وارد انقلاب شده، در 58 جنگ با ضدانقلاب را تجربه کرده و در سال 59 در دفاع مقدس حضور یافتند، به‌مراتب مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بیشتری نسبت به جوانان امروز داشتند؛ اما دَم مسیحایی امام (ره) آنان را چنان متحول کرد که حتی شرورترین آن‌ها هم به یک رزمنده تمام‌عیار تبدیل شدند که جان خود را در راه اسلام و کشور دادند.

بابایی بابیان اینکه جوانان امروز هم با جوانان دفاع مقدس تفاوت ندارند، تصریح کرد: با توجه به طبیعت انسان به سمت گرایش‌های منفی، وجود امکانات سایبری فراوان، تبلیغات گسترده و سهل‌الوصول احتمال انحراف وجود دارد، اما ذات انسان خوبی طلب و کمال طلب است. لذا اگر جوانان نسل جدید به حقایق واقف شوند به انحراف کشیده نخواهند شد.

برای جلوگیری از انحرافات جامعه، مسئولین باید خود را اصلاح کنند

وی اضافه کرد: معلمین، اساتید و مسئولین مربوطه مثل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات، حوزه‌های علمیه باید به وظایف خود به‌درستی عمل کرده و از امکانات موجود استفاده کنند، چه‌بسا که جوانان امروز پرکارتر از جوان‌های انقلاب و جنگ باشند.

این رزمنده ابرکوهی در خاتمه افزود: برای جلوگیری از انحرافات جامعه هنوز هم دیر نشده است به‌شرط آنکه مسئولین جامعه و متولیان فرهنگی دست‌به‌کار شده و مردم را به آن مرحله از باور برسانند که بتوانند در فضای آلوده دنیای امروز، حق را از باطل تشخیص دهند؛ اما این مهم میسّر نمی‌شود، مگر اینکه مسئولین اول به فکر اصلاح رفتار اجتماعی و شخصی خود باشند و تا زمانی که اصلاح نشود نباید توقع اصلاح جامعه و توده مردم را داشته باشیم.

منبع: فارس
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار