مسئله زبان فارسی با تمامیت ارضی و منافع ملی کشور ما پیوند قطعی دارد. با هویت و ملیت ما پیوند استوار دارد. نگاهبانی و ترویج و توسعه زبان فارسی وظیفه ملی دولت و ملت است. آموزش درست زبان فارسی به ویژه در سالهای کودکی درحکم واکسینه کردن کودکان است که اهمال و سهل انگاری در آن عواقب جبران ناپذیری دارد.


اینکه بنابر خواست آیت الله خامنه ای با آموزش زبان انگلیسی در دبستان ها مخالفت شده نباید موجب شود برخی مخالفان ایشان از منظر سیاسی به این مسئله مهم و علمی نگاه کنند . حرف ایشان در این موضوع حق و عالمانه و سنجیده است و با سخن حق محاجه و مخاصمه روا نیست.

سیاسی کردن این موضوع آن را ناموسی می کند و باعث می شود که زبان متخصصان در هنگامه سیاست بازی بسته بماند مبادا که به واسطه ابراز نظر علمی، نظام تضعیف یا تقویت بشود. بگذاریم در فضایی علمی و غیر سیاسی این موضوع پیگیری شود تا آنچه به نفع کشور و کودکان ماست تحقق یابد.


مسئله تدریس زبان انگلیسی در دبستان ها البته موضوع تازه ای نیست و سالها قبل از انقلاب هم مطرح شده است. سید حسن تقی زاده که تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی او را به عنوان نماد«غرب زدگی» معرفی می کنند از مخالفان سرسخت آموزش زبان انگلیسی در دبستان ها بود.در مجلس سنا با این امر مخالفت کرد و در روزنامه ها هو شد و توضیح مفصل مستند داد و بعد استاد مجتبی مینوی که قطعاً مزدور جمهوری اسلامی  ، مبلغ اسلام  و غرب ستیز نبود و انگلیسی را خوب بلد بود و در بی بی سی هم کار کرده بود و برای معرفی فرهنگ و ادبیات غرب کتاب نوشته بود و طرفدار آزادی و فرهنگ چند صدایی و تسامح و تساهل بود، به میدان آمد و با نوشتن مقاله ماندنی«فارسی مقدم بر همه چیز»با آموزش زبان انگلیسی در دبستان ها مخالفت کرد و تاکید بلیغ کرد بر این سخنان حکیمانه تقی زاده:

«برای اولاد ایران در مبادی تربیت و تعلیم فراگرفتن و آموختن زبان‌ ادبی‌ فارسی ضرورت کامل دارد و باید مدارس ابتدایی به غایت امکان ، نسبت به آن تعلیم صرف همت و توجه نمایند و آن رشته از تعلیم را در درجه اول و مهمترین و واجبترین دانسته و قسمت خیلی‌ زیاد‌ تعلیمات را‌ به آن حصر کنند و البته مبادی علوم را که در آن مرحله تدریس می‌شود نیز به زبان‌ فارسی فصیح ادبی(البته سهل و ساده)بیاموزند و از صرف اوقات شاگردان‌ مبتدی‌ به‌ یادگرفتن زبان خارجی در آن دوره (یعنی کودکستان و دبستان)که "قطعاً و بلاشک مزاحم زبان فارسی است" اجتناب ‌‌نمایند‌ و "این کار بدون تردید یک وظیفه اساسی ملی است و در واقع در حکم‌ اصول ‌ِدینِ‌ تربیت و تعلیم باید شمرده شود". این اصل نه برای‌ملت ما بلکه برای مردم سیام‌ و مالایا و مردم آلمان و سوئد نیز حکم ضرورت اساسی ملی دارد و تا آنجا که‌ من اطلاع دارم همه‌ ملل‌ دنیا پیرو این اصل هستند و به نهایت درجه آن را رعایت شدید می‌کنند...آنچه‌ در فواید و لزوم دانستن زبان خارجی و مخصوصاً زبانهای ملل متمدن و کسب‌ علوم به وسیله کتب و نشریات در آن زبانها گفته شده خارج از موضوع‌ است‌ زیرا‌ کسی منکر فواید یادگرفتن زبان خارجی به طور مطلق و مخصوصا‌ً به‌ نیت‌ کسب علم و معرفت نشده بلکه "منظور‌ داخل‌ نکردن‌ آن زبانها در مراحل ابتدایی تعلیم است"».


این عبارات را هم از تقی زاده به اصطلاح«غرب زده» بخوانید:

«بیم‌ آن  است‌ که‌ سیل زبان خارجی بین خردسالان‌ همه [آثار قطعات «خوش‌مضمون‌ و اخلاقا‌ً پاکیزه» سخنوران ایرانی] را بشوید و ملت ما با "حس حقارت نفس" که حالا [تیر 1338] استیلا‌ کرده‌ و شدت یافته، بی‌مایه و زبون و پست شود‌. در هیچ مملکت اینگونه خضوع و شیفتگی به خارجیان و حقارت‌ شیوع‌ نیافته که اطفال خود را هم با زبان و سنن بیگانه بار بیاورند.      جاهل‌ یا‌ پیرو افراط است و یا تفریط‌. شصت‌ هفتاد‌ سال پیش اجتناب‌ از‌ زبان خارجی موجب محرومی‌ از‌ علم و تمدن بود و حالا می‌خواهیم عنان تمالک و عزت نفس و سرافرازی را بکلی از‌ دست‌ بدهیم...[بیاییم] مثل فرنگی‌ها عزت‌ نفس‌ ملی داشته باشیم و در این امر ‌نیز تقلید از آنها بکنیم...با این "مرض" شیوع زبان فرنگی در بچه‌ها در‌ سالهای‌ بعد از‌ شیرخوارگی و ترک و فراموشی سنن ملی، "فرنگی" می‌شویم... آن هم فرنگی پَستی؛ یعنی آنچه را خود فرنگی‌ها «کولی‌»می گویند».(مقالات تقی زاده،توس،ج14،صص95-103)

 

 

//الف