به گزارش تابناک تهران به نقل از سایت الف، "سید فضلالله مجتهدزاده" از قضّات سابق دادگستری، اظهار داشت: مهدی طارمی که با تیم ترکیهای ریزهاسپور قرارداد دارد، به تهران زنگ میزند و میگوید؛ مدیران محترم! من نمیتوانم به تهران بیایم تا اینکه پولی بابت فسخ قراردادم بدهم و معادل یک میلیون لیر ترکیه از من پول میخواهند.
قطعاً وکالت آقای طارمی را بر عهده نمیگیرم. اگر بنده وکالت امثال آقای هاشمیان و چند پیشکسوت را بر عهده میگیرم، چون احساس میکنم با توجه شخصیتی که از آنها میبینم، ورای این حرفها هستند.
ـ عمده مسائل و مشکلاتی که فوتبالیها در مواجهه با شما اظهار میکنند، چیست؟
در اینجا دیگر اسم نمیآورم و پوشیده میگویم. متأسفانه عمده مطالب، مطالب مالی است که به دو بخش تقسیم میشوند: اول، مطالباتی که از تیم سابقشان دارند. به عنوان مثال من به جناب هاشمیان گفتم: «آقا اگر میخواهی برو و به AFC مراجعه کن». گفت: «میتوانم بروم، اما برای تیم محبوبی که یک ملت چشمانتظار نتایج آن هستند و خودش نیز مورد هجمههای گوناگون است، برای من این رقم که هیچ، اگر ده برابرِ این رقم هم بود، من اخلاقم اجازه نمیدهد تا پیش غریبه بروم». به قول حافظ، «آشنایان رهِ عشق گرَم خون بخورند // ناکَسم گر که شکایت سوی بیگانه برَم». کسانی که خودشان را آشنای انسان میدانند و در وادی عشق و محبت هستند، با دوستانِ ما چنین میکنند، وای به حال دشمنان. دوم، کسانی هستند که با برخی از فروشندگان و بنگاههای معاملات ملکی، قراردادهای مالی میبندند، و از روی صداقت و انصاف برخورد میکنند، اما چون چارچوب را محکم نمیکنند و به جای مراجعه به یک حقوقدان، از روی اعتماد قرارداد میبندند، به مشکل برمیخورند.
اما به طور کلی، عمده مشکلات بازمیگردد به روابط انتظامی و انضباطی و تخلفاتی که درون سازمان و ناشی از امتناع باشگاه از پرداخت حقوق حقه آن فوتبالیست به وقوع میپیوندد.
ـ مشکل در کجاست؟ در ساختار است؟ در شخصیتهاست؟ مشکل در ذات فوتبال است؟ چه چیزهایی باعث میشوند که این مشکلات به وجود بیایند؟
به نظرم پاسخ این سؤال از آن مواردی است که باید بگوییم ذوجَنبَتَین و ذووَجهَتَین است؛ وجوه مختلفی دارد. بخشی از آن قطعاً به ساختار نظام مدیریتی در فوتبال کشور برمیگردد. فرد غیر فوتبالی و غیر متخصص میآید کار یک فرد فوتبالی را انجام میدهد.عوامل دیگر هم به نظرم در اثر عدم شفافیت در سازمان فوتبال کشور است. مسائل را بر اساس قانون حاکمیتِ قراردادها و اصول اخلاقی با مردم و آن فوتبالیست، به طور واضح مطرح نمیکنند و بر اساس خریداری حرف و گفتار دیگران پیش میروند؛ یعنی خیلی ساده بدونِ اینکه قرارداد را محکم ببندند عمل میکنند که باعث مفسده میشود و اگر چنین نباشد، این تبعات نیز بروز نخواهد کرد. البته بگذریم که گاهی موارد فورسماژور به وجود میآید که طبیعتاً قابل پیشبینی نیست و از حیطه بحث ما خارج است.
ـ اخیراً اتفاق مهمی در فوتبال ما افتاده که دغدغه خیلیها از جمله خود شما شده است، و آن هم بحث آقای «مهدی طارمی» است. بعضیها گفتند تخلف است، برخی گفتند رفتارها غیر حرفهای است و بعضیها نسبتهای دیگر دادند. شما به عنوان یک حقوقدان فکر میکنید که در تناسب این رفتار، چه کلمهای را میتوان اطلاق کرد؟ و تحلیل حقوقی شما چیست؟
در ابتدا من با توجه به رفتارهای کشورهایی مانند عربستان سعودی با ما (که رقیب سنتی و دیرینه ماست) و امروزه در این حوزه نقش دشمن را برای ما بازی میکند، تلقیام این بود که لابد علیهمان توطئه کردهاند؛ البته بحث توطئه که به صورت کامل منتفی نیست. اما بگذارید به شما بگویم که اگر من در این پرونده باشم، تکلیف برایم روشن است و قطعاً وکالت آقای طارمی را بر عهده نمیگیرم. اگر بنده وکالت امثال آقای هاشمیان و چند پیشکسوت را بر عهده میگیرم، چون احساس میکنم با توجه شخصیتی که از آنها میبینم، ورای این حرفها هستند. ولی به اعتقاد من، آقای مهدی طارمی و مدیران باشگاه، متأسفانه مرتکب مشارکت در جرم شدهاند.
ببینید، مهدی طارمی که با تیم ترکیهای ریزهاسپور قرارداد دارد، به تهران زنگ میزند و میگوید «مدیران محترم! من نمیتوانم به تهران بیایم تا اینکه پولی بابت فسخ قراردادم بدهم و معادل یک میلیون لیر ترکیه از من پول میخواهند». همانطور که حضرات دوستان در جریان هستند، یک تقدم و تأخری نیز صورت گرفت،یعنی ظاهراً باشگاه پرسپولیس یک تاریخی را در قرارداد درج میکند که قبل از تاریخ تنظیمِ آن قرارداد بوده است.
ما یک رکن قانونی داریم در حقوق به نام «سوء نیت یا عنصر روانی و معنوی». یک جُرم، دو پایه دارد: رکن مادی، رکن معنوی؛ رکن مادیاش محقق شده. ایشان پول را گرفته و به جیب مبارک هم ریخته، و مکتوم گذاشته و به باشگاه پرسپولیس اطلاع نداده. اینطور که شایع شده، یک عده نیز با او در این مسیر همکاری کردهاند، به نحوی که در واقع باشگاه ریزهاسپور ترکیه را مغبون بکنند. به این معنا که آنها را امیدوار کنند یا به نوعی فریب بدهند. یکی از مصادیق کلاهبرداری، فریبدادنِ افراد به منافع واهی و متقلبانه و امیدوارکردنشان به منافع موهوم است.
در اینجا جوانی قرار است بیاید و در آینده الگوی ۵۰- ۴۰ میلیون نفر شود. ما با یک تیم عربستانی، تیم الهلالی که در برابرش میخواهیم حیثیت و غرور ملی ما، شأن و منزلت و تقدّس ایرانیبودنمان حفظ شود، به خاطر یک عملی که دارای احکام متشکّله قانونیِ جُرم است، که میتواند هم مصداق کلاهبرداری و هم جعل باشد مورد خدشه قرار میگیرد. اینها انصافاً ضربهزدن به حیثیت و شأن و منزلت ملی ماست و مردم توقع ندارند که در یک تیم بزرگ که آبروی ماست، اینجور مسائلی پیش بیاید. من واقعاً متأسفم. اگر به جای وکیل، قاضی این پرونده بودم، ایشان را به حداقل جرایم کیفری، مجازاتهایی از قبیل حبس هم محکوم میکردم. صِرف اینکه بگوییم این یک بیاخلاقی است و کمیته انضباطی یا سازمان لیگ ایشان را احضار کرده، این کار به نظر من صرفا به موازات تعقیب کیفری آقای طارمی وجاهت دارد.
ـ شما اگر مدعیالعموم بودید چه کار میکردید؟
ببینید، جرایم را به مشهوده و غیر مشهوده تقسیمبندی میکنیم. وقتی چیزی در منظر عموم، علنی میشود و از حدّ مرزهای کشور فراتر میرود، برونمرزی و فرا میهنی میشود و جنبه بینالمللی هم پیدا میکند، به طریق اولی وظیفه مقامیِ دادستان به عنوان مدعیالعموم (که اسمش هم روی آن هست و مشخص است)، ایجاب میکند که باید ایشان صِرف…
ـ یعنی نیازی به شاکی خصوصی ندارد.
خیر؛ چرا شاکی خصوصی بخواهد؟ برای اینکه جُرم عمومی است و ذوجَنبتین است که در اصطلاح، جرایم مشترک میگوییم. در این پرونده، جنبه عمومی آن غالب بر وجوه خصوصی است و اصلاً مدعیالعموم محترم نیازی به کسب اجازه و اصطلاحاً استلزامی برای گرفتنِ نظر شاکی ندارد و میتواند رأساً ورود پیدا بکند و ورودشان در این پرونده، برای احقاق حقوق ملی، به طریق اولی ضروری و قطعی است.
منبع: الف