حتی اگر کمبودها و بد سرویس دادن‌های مترو به کتابدوستان را هم زیرسبیلی رد کنیم و ندید بگیریم، همین که مدیران فرهنگی با همکاری مدیریت شهری توانسته‌اند بیابان برهوت را به بهشتی پر از گل و درخت و حوض و فواره تبدیل کنند و نمایشگاه کتاب را به چنین مکان بهشت آسایی ببرند، یعنی می‌توان امیدوار و شاکر و متشکر بود.
کد خبر: ۲۲۸۱۵۳
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۴ 11 May 2016
بخصوص اگر از ایستگاهی سوار مترو شوید که جدیداً نام تئاترشهر را بر آن گذاشته‌اند، حس خوبی به شما دست می‌دهد. حس اینکه جداً دارید به یک سفر فرهنگی می‌روید؛ از تئاتر شهر تا شهر آفتاب.

تأسیس شهرآفتاب حدود 13 سال پیش در شورای شهر دوم تهران تصویب شد. طبق آن طرح، قرار شد در اطراف حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی شهری زیارتی مثل شهرری اما مدرن تأسیس شود به طوری که در این شهر هم حوزه علمیه، هم دانشگاه، هم نمایشگاه کتاب و هم بسیاری از امکانات دیگر شهری وجود داشته باشد. 

آن سالها، تنگناهای موجود در برپایی نمایشگاه کتاب، نمایشگاه‌های بین‌المللی صنعتی و اقتصادی و نمایشگاه‌های خرید و فروش کالاهای اقتصادی برای مردم در مکان دائمی نمایشگاه‌ها واقع در بزرگراه چمران و بعداً در مصلای تهران باعث شده بود که شورای شهر تهران برای تأسیس شهر آفتاب چنین طرحی را به تصویب برساند.

حالا، در اردیبهشت 95 دروازه‌های شهر آفتاب با گشایش نخستین نمایشگاه با عنوان بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، باز شده است و شما می‌توانید با متروی خط یک بسختی و با دشواری به شهر آفتاب برسید. 

قطارهای متروی تجریش کهریزک، یکی در میان به شهر آفتاب می‌رود و اگر قطاری را سوار شده باشید که به شهر آفتاب سفر نمی‌کند، در ایستگاه شاهد باید پیاده و منتظر قطار بعدی شوید. 

از تهویه داخل واگنهای قطار که بگذریم، از سرعت پایین سفر که بگذریم، از تذکر لکوموتیوران مبنی بر اینکه «تهویه برخی از واگنها معیوب است لطفاً با راننده قطار تماس نگیرید» که بگذریم، شلوغی قطارها به مقصد شهر آفتاب، انسان را خوشحال می‌کند چون نشانه این است که تعداد علاقه مندان به کتاب زیاد است و تبلیغات منفی علیه ملت بزرگ ایران مبنی بر اینکه کتاب نمی‌خوانند، می‌تواند باطل و بی‌اساس باشد.

در محوطه نمایشگاه کتاب شهر آفتاب، تا چشم کار می‌کند باغچه و گل و فضای سبز و هوای تمیز دیده می‌شود، لطفاً با دیدن باغچه‌های سبز و پرگل و فواره‌های زیبا از خود نپرسید در این سالهای خشکسالی و کم آبی، آب مورد نیاز این بهشت تازه ساز از کجا تأمین می‌شود.

برگزارکنندگان نمایشگاه در شهرآفتاب، برای راحتی حضور و تردد دیدارکنندگان و علاقه مندان کتاب از هیچ امکاناتی کم نگذاشته‌اند. به محض ورود به محوطه نمایشگاه، می‌توانید انتخاب کنید که پیاده به سالن‌های عرضه کتاب بروید، با دوچرخه بروید یا با اتومبیل‌های ون سفیدرنگ سقف دار بدون دیوار. دوچرخه‌ها را می‌توانید از غرفه‌ای که روبه‌روی ایستگاه مترو است به امانت بگیرید. 

گرچه... با این حال هستند کسانی که عزیزدردانه‌اند و هیچگاه برای خود چنین نیازی را احساس نمی‌کنند که با وسایل نقلیه عمومی یا پای پیاده به سالن‌های عرضه کتاب بروند؛ آنها با اتومبیل‌های نمره رسمی که روی شیشه شان تابلوی تشریفات چسبانده شده تا دو متری شیشه غرفه‌های عرضه کتاب پیش می‌روند و پس از آن لطف می‌کنند و پیاده پا بر کفپوش سالن‌ها می‌گذارند. 

بگذریم از اینکه موتورسواران همیشه و در همه حال نمک همه فضاهای شهری ما هستند و در میان پیادگان و معابر پیاده می‌لولند و ویراژ می‌دهند و هیچ قدرتی توان نظم و ترتیب دادن به آنها را در استان تهران ندارد؛ حتی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب شهرآفتاب.

*آمده ام که آمده باشم اما...

در برگشتن از نمایشگاه کتاب، یعنی جمعه 17 اردیبهشت 95، ساعت 16:22 تا 17:44 تا ایستگاه امام خمینی(ره) حتی یک نفر هم از مسافران کتاب از واگن پیاده نشد. آنهایی هم که به نمایشگاه کتاب می‌آیند البته انگیزه‌های متنوعی دارند. شما برای چه به نمایشگاه آمده اید و رنج چنین راهی را به جان خریده اید؟ از تعدادی از دیدارکنندگان می‌پرسم:

-‌ برای دیدن جدیدترین عنوان‌های کتاب.
- چون عاشق کتابم، برایم فرقی نمی‌کند هرجا اسم کتاب باشد مغناطیسی کشیده می‌شوم و خرید می‌کنم.
- گفتم روز تعطیلم را به نحو خوبی بگذرانم.
- من به اینکه نمایشگاهی دایر شود و همه در آنجا کتاب عرضه کنند اعتقادی ندارم چون نه اتفاق تازه‌ای در این نمایشگاه می‌افتد نه در ماهیت نشر کتاب تغییری ایجاد می‌شود. نمایشگاه کتاب باید دستاوردی داشته باشد اما تنها دستاوردش این است که چند روزی سر مردم را گرم می‌کند. با این حال چیزی به اسم کتاب مرا به خود می‌کشاند گرچه می‌دانم چیزی عایدم نمی‌شود!
- وقتی آن چیزی را که خواننده کتاب به دنبالش می‌گردد نمی‌یابد، چه فرقی می‌کند نمایشگاه کتاب دایر شود یا خریدار کتاب به خیابان انقلاب برود و دنبال کتاب مورد علاقه اش بگردد.
- برای ما شهرستانی‌ها خوب است چون کتاب‌های منتشر شده یک سال را یکجا می‌بینیم
- ...

در بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، سالن‌های متعدد عرضه کتاب که به شکل موضوعی از یکدیگر جدا شده، تکلیف بینندگان را مشخص می‌کند که برای علاقه مندی‌های خود به کدام سمت بروند. کودک، عمومی، خارجی و غیره. در میان سالن‌های نمایشگاه، سه سالن بزرگ است که با سازه‌های زیبای نیم‌دایره‌ای از دیگر سالن‌ها مجزا شده است و وقتی از راهنماها بپرسید سالن‌های عمومی کدام است می‌گویند: «سه قلوهای نیم‌دایره‌ای.»

اگر هم بینندگان از گشتن در میان غرفه‌های کوچک شرکت‌های انتشاراتی خسته شوند، می‌توانند در فضای بیرون سالن‌ها زیر سقف یا زیر آسمان آبی یله دهند، کنار حوض‌ها به فواره خیره شوند، با فضای سبز و گل‌های زیبا روحی تازه کنند یا از غرفه‌های عرضه مواد غذایی ساندویچ و فست فود و فلافل پرکن بخور بگیرند و زنگ تفریحی به خود بدهند.

*یک کلمه حرف حساب

نه تنها من، هیچ گزارشگری جرأت این را ندارد که بنویسد من به نمایشگاه رفتم، با ناشران صحبت کردم و دیدم هیچ ناشری راضی نیست. اساساً نمی‌شود با قاطعیت چنین ادعایی کرد. اما اگر بخواهیم منصفانه حرف بزنیم، باید بگوییم گلایه هایی هم هست که یک سرش می‌رسد به غیرحرفه‌ای بودن چرخه صنعت نشر و بازار و مخاطب و یک سرش هم می‌رسد به فشارهایی که از این سو و آن سو تلاش می‌کنند روال آنچنان باشد که قبلاً بوده. همه این مسائل هم در یک نقطه به هم می‌رسند؛ ممیزی.

خیلی‌ها حرف ممیزی که پیش می‌آید ترجیح می‌دهند نامی از آنها برده نشود. هرچند بلافاصله هم اضافه می‌کنند بی‌انصافی است اگر بگوییم اتفاقی نیفتاده اما آن طور که ما می‌بینیم، فشار روی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کم نیست. 

گروه‌های فشار موقع برگزاری کنسرت یک طور عمل می‌کنند، موقع گشایش‌های فرهنگی در حوزه کتاب یک طور دیگر. یوسفی در غرفه آشنا، راضی می‌شود نام خودش و شرکت انتشاراتی اش را بنویسم. 

درددل او درددل ناشران دیگری هم هست که در دیدار سه ساعته ام از نمایشگاه کتاب شهرآفتاب از زبان مسئولان غرفه‌ها بیان شد: «به‌طور کلی در ممیزی کتاب‌ها برای ناشران هیچ معیار و سنجه ای مشخص نشده و آنچه درعمل مشاهده می‌شود بیشتر سلیقه است تا قانون و چارچوب فرهنگی.» و: «ممیزی باعث می‌شود خوانندگان واقعی کتاب بخصوص در حوزه ادبیات ناکام باشند چون نگاه با سوء ظن و در عین حال سلب مسئولیت از ناشر و نویسنده، همیشه بر نشر محتوای خوب و حرفه‌ای تأثیر منفی می‌گذارد.»

یوسفی مثال می‌زند: «ما قرآن کریم چاپ و منتشر می‌کنیم، البته می‌دانم که در حوزه ادبیات ممیزی همیشه سفت و سخت تر بوده. با این همه این موضوع برای ما هم وجود دارد؛ مثلاً عدد آیه قرآن را یک ممیز می‌گوید باید با یک رسم الخط بنویسید و ممیز دیگری می‌گوید با رسم الخط دیگر و به همین دلیل دریافت مجوز نشر به تعویق می‌افتد و موجب راکد ماندن سرمایه می‌شود.»

*تماشای کتاب هم خوب است

خرید کتاب و محصولات فرهنگی به عنوان یک نیاز روزانه البته آرزوی دیرینه دلسوزان فرهنگ است و هر تلاش مسئولانه‌ای در این زمینه قابل قدردانی، اما این آرزوی شیرین با وجود تیراژهای 100 نسخه ای و 200 نسخه ای آنچنان نیست که گفته باشیم امسال یا سال دیگر محقق خواهد شد.

این را از آنجایی می‌گویم که هر سال با آغاز نمایشگاه کتاب زمزمه‌هایی مبتنی بر بی‌فایده بودن آن به بهانه‌هایی همچون استاندارد نبودن نمایشگاه، فروشگاهی بودن آن، ایجاد ترافیک، غیبت برخی ناشران، ازدحام غرفه‌ها و امکان اندک برای بررسی کتاب‌ها و... مطرح می‌شود. 

اگرچه بسیاری از این حرف‌ها درست است و اساساً فرهنگ و محصولات فرهنگی باید به شکلی مستمر وارد سبد خانواده‌ها شود اما معمولاً این نکته نیز مغفول واقع می‌شود که نمایشگاه کتاب به عنوان یک اتفاق بزرگ فرهنگی فارغ از هر کاستی قابل توجه و قابل اتکاست؛ ظرفیتی که می‌توان آن را بهبود بخشید و رونق داد؛ نمایشگاهی که در میان انبوه نمایشگاه‌های تجاری در طول سال، 10 روز مجال خودنمایی می‌یابد و تمام سعی خود را نیز می‌کند تا بتواند سرانه‌ قابل تأمل خرید کتاب و تیراژ و مطالعه‌ کشور را کمی جابه جا و قابل تحمل کند.

بیاییم در کنار توجه به بسترسازی برای ترویج فرهنگ خرید و مطالعه‌ کتاب در طول سال (مثل اقدام قابل تحسین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اجرای طرح عیدانه کتاب در نوروز 95) این نمایشگاه و جشن بزرگ فرهنگی را که میزبانان آن ناشران هستند و میهمانان آن عموم مردم، حمایت کنیم حتی اگر با استانداردهای نمایشگاه‌های کشورهای اروپایی فاصله داشته باشد، حتی اگر بیشتر فروشگاه کتاب باشد تا نمایشگاه، حتی اگر خانواده‌ای وقت خود را بیش از خرید کتاب در فضای نمایشگاه به خوشگذرانی و تفریح صرف کند، حتی اگر در میان انبوه ساعات هدر رفته‌ عمرمان در ترافیک سالانه، دقایقی از وقت‌مان نیز پشت ترافیک حاصل از شوق فرهنگی مردم سپری شود، حتی اگر بسیاری از این کتاب‌ها هرگز خوانده نشوند و حتی اگر کودکی به شوق تفریح و خوردن ساندویچ‌ها و ذرت‌مکزیکی پا به آنجا بگذارد. 

همین که جشن فرهنگی اینچنین بزرگ - با چیزی حدود 5 برابر استقبال از نمایشگاهی همچون پاریس- برپاست و مردم نیز به این خوبی از آن استقبال می‌کنند و حاضرند برای کاری فرهنگی، اینچنین مشتاقانه حاضر شوند و کتاب را به جای اجناس بی‌هویت وارداتی زینت خانه‌های‌شان کنند و ناشران نیز پس از مدت‌ها در این 10روز چشم‌شان به جمال دوستدارانی روشن شود که با اشتیاق به تماشا و خرید کتاب آمده‌اند، موجب سربلندی و خوشحالی است و باید از آن حمایت کرد. حتی باید ذوق زده شد، اینچنین که ما.

منبع: ايرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار