کد خبر: ۲۳۱۲۹
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۰ 15 April 2015

استاد شهریار، چشم و چراغ آذربایجان است

رحیم اسدالهی، شاعر نام آشنایی سرعینی در سال 1320 به دنیا آمد. وی کارمند آموزش و پرورش بوده ، در سال 1386 بازنشته شده است.

کتاب های منتشره از او عبارتند از: کتاب « قارتالین اسکی غزللری» ، « قیزیل غزللر» ،« منظومه عقل و عشق»، «منظومه شمس ولایت» ، «نوید وصال» ، «سرعین در آیینه قلم» ، « مشارکت و خلاقیت در آموزش و پرورش» ، «ای سرعین» و «قارتلین قیزیل قصری» است.در ادامه گفتگوی با او را با هم می خوانیم.

به نظر شما شاعر کیست و چه وظیفه ای دارد ؟

شاعر کسی است که ریزبین باشد، غیر از واقعیت چیز دیگری نگوید و صاحب احساس و تخیل باشد .

ممکن است چندین سال طول بکشد تا صاحب ذوقی متوجه شود که شاعر است. وقتی راه خود راه انتخاب کرد و مسئولیت به گردن گرفت، تازه متوجه می شود چرا شاعر شده است و چه وظیفه هایی دارد؟ تازه می اندیشد که چه باید بکند؟ برای همین باید از لحاظ اعتقادی قوی باشد. به جای خود بزند و از کلمات آگاهانه برداشت کند.

سرودن را از چند سالگی آغاز کردید و چگونه متوجه چنین استعدادی در وجود خود شدید؟

تقریبا ازیازده سالگی شعر گفتن را آغاز کردم . به قول استاد شهریار که می گفت: « شاعر اولابیلمز آناسی دوغماسا شاعیر » (کسی که مادرش او را شاعر به دنیا نیاورد، شاعر نمی شود) احساس می کردم در درونم چیزهای هست که من دانسته، ندانسته آن ها را به زبان می آوردم و از کودکی شعر گفتن را آغاز کردم.

اولین شعر که سرودید را بخاطر دارید؟

عشق شیرین فسانه دی غم گئتیرن تراندی

شمع کئپنکدی یاندیر، آغلاماغی بهانه دیر

(عشق افسانه ای شیرین است که ترانه غم می آورد

شمع خود پروانه ای است بسوزان، گریه اش بهانه است)

این شعر را اتفاقا در یازده سالگی گفتم .آن زمان در قطعه های کوچک رباعی می سرودم .

وضع شعر استان اردبیل را در مقطع کنونی چگونه می بینید؟

در استان اردبیل شاعرانی خوبی داریم. شاعران هم سن و سال من در اردبیل بیشتر مدیحه سرا هستند و شاعرانی چون ائلچی و عاصم را داریم که بسیار سرآمد هستند .

سرعین چطور؟

در سرعین هم شاعران جوانی داریم . تازه در عالم ادبیات قدم نهاده اند امّا آینده خوبی برای آنها می بینم .

رابطه ی شعر با تاریخ چگونه است ؟

سوال بسیار خوبی پرسیدید شما اگر به شعر شاعران آذربایجان دقت کرده باشید، کلیه اتفاقات تاریخی را در غزل های خود آورده اند. امیدوارم از این به بعد شاعران ما هم رشادت ها، اسطوره ها و حماسه های هموطنانمان را به نظم و نثر در بیاورند. بنده فکر می کنم خود شعر نیز تاریخ است. به شعر های فضولی یا نسیمی دقت کرده باشید، می بینید قدم به قدم تاریخ پیش رفتند حتی زندگانی پیامبران و امامان را با شعر بیان کرده اند .

شما در جبهه های جنگ هم حضور داشتید؟

بله. سال64 در عملیات والفجر 3، بیت المقدس و در چندین عملیات مختلف بودم.

شعر کنونی ما با اندیشه های عرفانی چه رابطه ای می تواند داشته باشد ؟

می دانید شعر چندین شاخه دارد و عرفان هم یک شاخه ای از شعر است. بستگی به شاعر دارد که چگونه خود را به آن نزدیک کند . ما شاعران طنز نویس، مدح سرا ، انتقادی و ... داریم اما اینها ربطی به عرفان ندارند. شعر عرفانی جداست. کسی که از چشمه عرفان نچشیده باشد، نمی تواند شعر عرفانی بگوید. باید اول خدا را بشناسد و به حقیقت و معرفت برسد تا بتواند شعر عرفانی بگوید.

اگر شاعر نمی شدید کدام هنر دیگری برایتان اولویت داشت ؟

فکر کنم جز شعر گفتن، کاری دیگری بلد نیستم . (خنده)

بهترین شاعران استان از نظر شما چه کسانی هستند؟

شاعران ما همه خوب هستند ولی شعرهای سحر (حمیده رئیسی زاده ) و عاصم اردبیلی را بیشتر دوست دارم .

شما کدام قالب شعری را بیشتر می پسندید؟

هر قالبی، چه مثنوی یا رباعی و دیگر قالب ها ، هر کدام در جای خود مناسب هستند اما غزل چیز دیگیریست. معتقدم غزل شاه شعر است ، هر شاعر تازه کاری که نوشتن غزل را تمرین کند، معمولا شاعر خوبی می شود.

آرزوی شما ؟

آرزو دارم کتاب های همه شاعران چاپ شود.

شما در برخی اشعارتان از استاد شهریار یاد کرده اید. رابطه شما با استاد شهریار چگونه بود؟

استاد امثال بنده بودند. استاد شهریار چشم و چراغ و سخن آذربایجان است. ایشان در کمال شهرت، هم صحبت جوانان علاقه مندی می شد که ذره ای قریحه شعری داشتند. به امثال ما امید می داد و تشویق مان می کرد. هنر استاد شهریار این بود که ضعیف ترین قریحه های شعری را پرورش می داد. برای همین استاد شهریار هیچ وقت نخواهد مرد و رفته رفته زنده تر می شود .

خاطره ای از استاد شهریار تعریف کنید.

من 18 سال از محضر استاد استفاده بردم. با اینکه خیلی حوصله حضور در جمع های مختلف را نداشت، اما برای شاعری که تازه پا گرفته بود حوصله به خرج می داد، همه زحمت ها را تحمل می کرد تا وی را پرورش دهد . آن زمان سرعین هنوز شهرت کنونی را نداشت. من به عنوان یک جوان از منطقه ای دورافتاده ، خدمت ایشان که می رسیدم، با خوشرویی می گفت بگو ببینم چی نوشتی؟ وقتی من شعر های تازه ام را برایش می خواندم، و روحم آرام می گرفت. استاد دستی بر سر من می کشید، خود نیز شعری می خواند و می گفت حالا راحت شدی؟! سرآخر هم به لحن شوخی آمیخته با جدی می گفت برو مادرت منتظر است!

چه توصیه ای برای شاعران جوان دارید؟

خوب مطالعه کنند در هر زبانی که باشد بگویند و بیافرینند و سنگر ادبیات را خالی نگذارند. همچنین در نظر داشته باشند که شاعر باید تمام سعی خود را بکند که حرف هایش از دل بجوشد تا بر دل بنشیند. دیگر اینکه هنگام شعر نوشتن تنها به خود فکر نکند، بلکه به مردمی فکر کند که برای آنها می نوسید. در ان صورت شاید بتواند درد دل مردم را بنویسد. شاعر باید از دورون مردم خبر داشته باشد و برا ی دل مردم بنویسد در غیر این صورت شعر وی پذیرفته نخواهد شد .شاعر باید بداند که دو روز این دنیا زینده است اما شعر هایش ماندگار خواهد بود .

گفتگو: سولماز پورنعمت

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار