آیت الله محمد سروش محلاتی در بیست و پنجمین بخش از سلسله نوشتارهایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر» که دراختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند:
جمال عام و جمال خاص
بسم الله الرحمن الرحیم
دربارهی فراز «اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ» در مراجعهی به شروح مختلف دعای سحر (از آنجمله شرح حضرت امام خمینی)، دربارهی زوایای مختلف این فراز بحث کمتری انجام گرفته بود، لذا چند جلسهای را به بحث دربارهی این جمله اختصاص دادیم.
یک نکته دربارهی این فقرهی از دعای شریف سحر در مورد اضافهی جمال به حق است: «اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ» که جمال به حقتعالی نسبت داده شده و اضافه پیدا کرده است. سؤال و درخواست ما هم اینست که خدایا از جمال و زیبایی خودت در اختیار من قرار بده و بر من افاضه کن. «وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ» و مجدداً این اضافه و نسبت مورد تأکید قرار میگیرد که هر زیبایی از آن توست و همهی آنها زیباست و برای بار سوم هم مجدداً سؤال از زیبایی حق است. این اضافهی زیبایی به خدا چه معنا و مفهومی دارد؟ و چرا زیبایی به حقتعالی نسبت پیدا کرده است؟ این نسبت و اضافه دو معنا میتواند داشته باشد: یک معنای عام و یک معنای خاص.
جمال عام الهی
معنای عام آن اینست که، چون همهی موجودات، هر آنچه که از زیبایی و جمال در اختیار دارند از حقتعالی دریافت میکنند و، چون همهی موجودات در فقر ذاتی خود مستغرقاند و هیچ کس، هیچچیز از خود ندارد و همانگونه که حیات و هستی را از خدا میگیرد، جمال و زیبایی را هم از خدا میگیرد، لذا همهی زیباییها در نظام آفرینش به خدا نسبت پیدا میکند، همانطور که هرچه که از علم است آنهم به خداوند نسبت پیدا میکند و همینطور هر آنچه از کمالات در نظام هستی وجود دارد: «وما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّه» (سوره نحل/آیه۵۳). شخصی که در سحرگاهان با دعای سحر با خداوند مناجات میکند، یک نگاه توحیدی به مقولهی زیبایی دارد؛ زیباییها را در همهی سطوح از آن حق میبیند و، چون مبدأ زیبایی خداست، زیبایی را از خدا میطلبد، این معنای عام این قاعده است؛ لذا خداوند در قرآن کریم تصریح میکند: «و إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (سوره حجر/آیه۲۱) خزینهی هرچیزی در اختیار ماست؛ آن مبدأ و منشأ برای همهی کمالات وجود در اختیار ماست. خدا واجبالوجود است بقیه ممکن الوجود، او غنیبالذات است بقیه همه فقیر و محتاج و آنچه که در خزائن الهی است، به قدر معلوم و با اندازه و با ظرفیت متناسب در اختیار موجودات قرار میگیرد. پس باید زیبایی را هم مانند همهی کمالات دیگر از خدا طلب کرد. این یک معنا.
در این معنا زیبایی خاصی مورد نظر نیست، مطلق زیباییها را از خدا میخواهیم؛ چه زیبایی ظاهری، چه زیبایی باطنی، چه زیبایی در عقل، چه زیبایی در احساس، چه زیبایی در رفتار، همهی این زیباییها مورد نظر و توجه است و انسان مؤمن همهی آنها را از خدا میطلبد (در قسمت قبل اشاره کردم که ائمه (علیهم السلام) قلمرو این زیبایی را حتی تا زیبایی نسبت به ظاهر، زیبایی بدن، زیبایی چهره، زیبایی لباس قرار داده و همه اینها را مشمول قاعدهی جمال قرار داده اند و اینکه «إنّ اللهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ اَلْجَمَالَ»).
جمال خاص الهی
معنای دوم آن است که در اضافهی جمال به ضمیر کاف (اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ) جمال خاصی مورد نظر باشد، نه شئون مختلف زیبایی و مراتب مختلف آن. نه آن زیبایی مطلق بلکه آن زیبایی ویژه. خدایا من از تو میخواهم (إِنِّى أَسْأَلُکَ)، چه میخواهم؟ خدایا «مِنْ جَمالِکَ»، نه از این جمالی که در اختیار بندگانت قرار گرفته است بلکه جمالی برتر و بالاتر و آن زیبایی همان زیبایی مخصوص خودت است. مرا به آن زیبایی برسان و از آن زیبایی ویژهی خودت در کام من بریز و آن جمال را نصیب من کن. اکتفای به این زیباییهایی که در موجودات محسوس هست و انسانها میبینند و خیره میشوند، مرا راضی نمیکند. حتی زیباییهای اخلاقی هم برای من کافی نیست. برتر از این زیباییها، آن زیبایی خاصی که به خودت اختصاص پیدا کرده است، از آن زیبایی به من عنایت کن. شاید این کاف آن اختصاص را هم برساند. مثلاً شما برای تهیهی یک انگشتر مراجعه میکنید. کسی که انگشتر تهیه میکند و میفروشد، انگشترهای مختلف و زیبا در اختیار دارد و مشتریها میآیند و یکی از انگشترهای او را انتخاب میکنند، میپسندند و ابتیاع میکنند. شما هم میخواهید یکی از آن انگشترها را بخرید، اما در عینحال ممکن است تعبیری که بهکار میبرید، اینطور باشد که: «من آن انگشتر خودت را میخواهم». ممکن است فروشنده بگوید که همهی آن انگشترهایی که در ویترین هست، انگشتریهای من است، انتخاب کن. نه، آن انگشتر خودت یعنی آن انگشتری که خودت انتخاب کردی و اختصاص به خودت دارد، آن انگشتر ویژه و خاص. گاهی این اضافهها و نسبتها، نشاندهندهی یک خصوصیت و یک امتیاز و ویژگیست. «اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ» خدایا جمال که زیاد است (گُل هم جمال دارد، دریا هم جمال دارد، پرندگان هم جمال دارند… و همهی این جمالها خوباند)، اما من به اینها اکتفا نمیکنم و افق دید من جمالی برتر و بالاتر است، از آن جمال ویژهی حق چیزی نصیب من کن. به هرحال ممکن است این اضافه و نسبت، نوعی از اختصاص را هم نشان دهد.
اسم مستأثر الهی
اینجا یک مسألهای پیش میآید و آن اینست که این جمال به عنوان اسم الهی، مظهر پیدا میکند و در میان موجودات مختلف نظام آفرینش ظهور و بروز پیدا میکند. آن زیبایی را در دریا میشود دید، در حیوانات میشود دید، در دشت و بیابان میشود دید، در آسمان میشود دید، در کهکشانها میتوان دید، همهی اینها جلوههایی از جمال حقتعالیست. ولی این اسم جمال (مانند اسماء دیگر الهی) یک مرحلهی خاصی هم دارد که آن مرحلهی خاص در این سطح عام ظهور و بروز پیدا نمیکند که اهل معرفت از آن تعبیر میکنند به «اسم مستأثر الهی» که ظهور و بروز پیدا نمیکند، ولی اولیاء الهی به آن دسترسی پیدا میکنند. البته اینجا یک بحثی است (که با کلاس و فهم و عقل ما سازگار نیست و در این بحث ما هم نمیگنجد) و آن اینست که اساساً اسم مستأثر الهی آیا مظهر دارد یا مظهر ندارد؟ حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در حواشی کتاب “مصباح الانس” در اینباره نظری را از استادشان مرحوم آیت الله شاهآبادی نقل فرمودهاند و در ذیل آن، خودشان هم نظری داشتهاند. برحسب نظر امام، خود اسم مستأثر هم اثر و ظهوری پیدا میکند، ولی ظهور ویژهایست که غیر از خدا کسی از آن اطلاع پیدا نمیکند. حضرت امام در آغاز و خطبهی وصیتنامهی خودشان اشارهای به این نکته دارند. در آغاز وصیتنامه الهی و سیاسی امام خمینی اینطور هست: «الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ عَلی مُحمدٍ و آلهِ مظاهِرِ جمالِک و جلالِک» که درود بر پیغمبر اکرم (ص) و اهلبیت پیغمبر (ع) بهعنوان مظاهر جمال و جلال حق انجام گرفته است «و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیّة بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک» جمیع اسماء حتی اسماء مستأثره تجلی پیدا میکند. امیدوارم در ادامه شرح دعای سحر و در ذیل جمله «اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ اسمائِکَ بِأَکبرها» توفیق شود، این بحث را بیشتر دنبال کنیم، فعلاً خواستم اشاره کنم که این اضافهی جمال به حق میتواند اشاره به آن جمال خاصی که در مخلوقات دیگر ظهور و بروزی پیدا نکرده است، باشد./ شفقنا