به گزارش «تابناک»، هجده ساله بود که برای بار چهارم راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد؛ آنچه امروزه بیشتر با نام «جنگ تحمیلی» شناخته میشود و همسالانش، اطلاعات زیادی دربارهاش ندارند. جنگی نابرابر که رژیم بعث عراق بر کشورمان تحمیل کرده بود و برای حراست از میهن، لازم بود همه باشند.نوجوانانی مانند «خاقان» هم با این اندیشه بودند که راهی جبهه ها شدند و پیش از آنکه به سن سربازی برسند، در قامت سرباز وطن به دشمن عرض اندام کردند. تلاشی بی دریغ که به جان بازی شمار زیادی از این وطن دوستان منجر شد و متأسفانه گاه قدر هم دانسته نشد. مثل حکایت این نوجوان اهل روستای «آسپاس» در شهرستان اقلید که هنوز فرجام نیافته و به رنجی سنگین روی سینه خانواده اش تبدیل شده است.برادر خاقان که سال هاست به همراه دیگر اعضای خانواده وی تلاش دارد پایانی برای جان بازی برادرش بیابد، در نامه ای سرگشاده، جفای رفته بر عزیزِ شهیدشان را این گونه شرح میدهد؛
«سه بار به عنوان بسیجی راهی میدان های رزم و جهاد شد و در مرتبه چهارم، به عنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 18/7/65 به جبهه اعزام شد و دیگر به مرخصی نیامد. در سال 66 در لشکر 64 ارومیه در عملیات پیروزمندانه نصر 9 شرکت نمود و همرزمانش همه گواهی از رشادت هایش میدهند... در آن منطقه توسط عراق و نیروهای مزدور کوموله، بچه های خط قیچی شده بودند و فرزند ما که آرپیجی زن بود هم شهید میشود و [این موضوع] از طریق بی سیم اعلام میشود. همزمان برف و بوران شروع میشود و دیگر کسی از دلاور ما خبر نداشت و «مفقودالاثر» شد. تا مدتی ما نیز به عنوان خانواده مفقودالاثر تحت پوشش بنیاد شهید بودیم [تا اینکه] بعد از چندی (قبل از پیدا شدن جنازه اش) گفتند در عملیات مرصاد جز منافقین بوده است؛ نه مدرکی به ما ارائه دادند و نه نشانی تا اینکه خون پاک شهید به جوش آمد و در پنجم خرداد سال 72 خبر پیدا شدن جنازه اش اعلام شد.»
خبری که در روزنامه اطلاعات وقت به همراه نام این شهید و 432 شهید دیگر چاپ میشود و برای خانواده این شهید، بسیار ارزشمند است؛ آنقدر که بغض کنند و از جفای رفته بر عزیزشان بعد از شهادت، مرثیه سر دهند. عزیزی که محل کشف پیکرش، همان منطقه عملیاتی نصر 9 بود و پلاک شماره 19867 ای که بر گردن داشت، ثابت میکرد روایت اعلام شده درباره شهادتش پشت بی سیم، بی کم و کاست صحت داشته است.
اکنون کافی است خودمان را جای خانواده این شهید، به ویژه پدر و مادر وی بگذاریم تا دریابیم که تا زمان کشف پیکر وی، چه رنجی را متحمل شدهاند؛ رنجی که به نظر میرسید، اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح به همراه نام شهید، پایانی بر آن باشد، اما این گونه نشد. آن هم در حالی که به نظر میرسید، عذرخواهی از خانواده شهید و مجازات عامل گزارش ناصحیح درباره وی، کمترین واکنش مسئولان به دشمن خواندن «شهید» تازه جوان این خانواده باشد.
برادر شهید درباره ادامه رنج رفته بر شهید و خانواده اش مینویسد: «وقتی [برای دریافت پیکر شهیدمان] به معراج شهدای تهران مراجعه نمودیم، گفتند جز شهداست، اما به دلیل اینکه اطلاعات شهرستان بر اساس گزارش های مغرضانه و اشتباه، وی را منافق اعلام نموده بود... حتی نگذاشتند که جسدش را ببینیم و بعد از آن دیگر خبری از جنازه اش هم نداریم...»
همه اینها در حالی است که به روایت گزارش ستاد کل نیروهای مسلح، شهید پلاک به گردن داشته، پیکرش در منطقه عملیاتی نصر 9، در منطقه حاج عمران کشف شده، همرزمانش بر تیر خوردن و شهادتش شهادت دادهاند و بر مبنای این شهادت ها، در پرونده گشوده شده برای وی پس از آن عملیات، وی مفقودالاثر محسوب شده و خانواده اش مورد حمایت قرار گرفتهاند.
این موارد از این روی بااهمیت است که میدانیم منافقان کرودل پلاک به گردن نداشتند و در منطقه عملیاتی دیگری، در مرصاد زمین گیر شده و به هلاکت رسیدند که میتواند گواه دیگری بر جفای رفته بر این شهید باشد؛ بماند که لشکر 64 ارومیه طی صورتجلسه ای ابتدا خاقان را مفقودالاثر معرفی کرده و پس از پیدا شدن پیکرش، وی را شهید معرفی کرده است.
تلخ تر از همه اینها اطلاعاتی است که جسته و گریخته برخی از دست اندرکاران در اختیار خانواده شهید گذارده اند که بر مبنای آن، شهیدشان به عنوان «شهید گمنام» در تهران به خاک سپرده شده است؛ داغی که سخت بر دل این خانواده سنگینی میکند، به ویژه آنکه حتی یک گزارش درباره جوانی که راهی جبهه های نبرد کرده بودند نیز به دستشان نمیدهند؛ گزارشی که ثابت کند جوانشان به منافقان کوردل پیوسته یا ثابت نماید که در حق وی و بازماندگانش اجحافی نابخشودنی و بزرگ روا داشته شده و پایانی باشد بر پرونده «مفقودالاثر»شان.
در پایان گفتنی است، «تابناک» آمادگی دارد توضیحات مسئولان بنیاد شهید و دیگر مسئولان در این خصوص را منتشر نماید؛ به این امید که با همراهی ایشان، این پرونده تلخ فرجام بیابد و ابهامات فراوانش برای همیشه رفع شوند.