کد خبر: ۳۹۵۸۷۸
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۸ 17 March 2017
سهم هنرمند از زندگی آدم‌ها، لحظات مغتنم يگانگی روح و جسم است...وقتی بی‌اختيار دستت را روی قلبت می‌گذاری يا به پيشانی‌ات نزدیک می‌كنی و يا با انگشتانت ضرب‌آهنگ صدای نت را همراهی می‌كنی، در حقيقت سهم شاعر را به حساب زندگی‌ات می‌ریزی؛ سهمی كه در جهان تو مجهول است، نه احصا و نه ابتياع می‌شود، نه در شماره می‌آيد و نه نقدا محاسبه می‌شود، اما جريان دارد: مثل زمان، مثل هوا، مثل زندگی كه نزدیک توست و تو فكر می‌کنی بايد باشد...

ترانه‌ها، زمزمه‌ی كلماتی‌ست كه آدم‌های معمولی از كنار هم چيدن‌شان عاجزند، اما هيجانِ هم‌نوایی با آنها روح و جسم‌شان را ممزوج می‌كند...

شاعر از خوشی‌های عالم توست، از لذايذ زيست زمان‌مند و معين تو. روح ناتوان تو اگر كلماتِ شاعر نبود، در عسرت و رنج و بی‌تکلیفی رها بود.

شاعر كه بميرد، صدایی از جهان كم می‌شود و رازهایی پنهان می‌ماند و حرف‌هایی نگفته؛ مرگِ شاعر پايانِ بخشی ازخوشی‌های جهان است...

شاعری كه ديروز بين آهن‌پاره‌های ابزارِ زيست در جهانِ مدرن له شد، بخشی از خاطرات شما بود: ملايم و طناز، آرام و امن، مالک لبخند اولِ پيش از سلام و تبسم آخرِ پيش از وداع، صلح‌بان و آشتی‌جو، نازک و ظريف و راه‌گشا و چاره‌گر.

از او جز نیکی نشنيدم و نديدم، از شاعری رفته‌رفته به ضرورتِ تصنيف و ترانه در حيات بشر امروز پی برد و در علم عروض و ايقاع مجرب شد؛ تلفيق و آراستن كلام و چاشنی عرفانی كم‌رنگ در ترانه‌های معنوی -نه‌چندان كه پيچيده و عامه‌گريز باشد- و غنای تغزل و حماسه در وطنيات و جوشِ عاطفه در عاشقانه‌ها.

معلم و مربی و مدير و مرجع جوانان جویای ترانه و تصنيف بود و امين خانه‌ی ترانه و دوست من در میدانی كه آشفته و پررهرو بود، فانوسی كه اطراف و اطرافيانش را به نظر می‌آورد و روحِ پذيرنده‌ای كه سبک بود و سبكبار.

حفره‌ها بيشتر به چشم می‌آيند و شاعران در نبودن چشم‌گيرترند...

*عبدالجبار کاکائی
شاعر و ترانه سرا
 
 
 
 
عصرایران
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار