گفتگویی با حسین مسرت، درباره پژوهش های تازه در اشعار فرخی یزدی.
کد خبر: ۶۴۸۵۴
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۸ 22 July 2015
به گزارش تابناک یزد،حسین مسرّت (متولّد 1339؛ یزد)، کتابشناس، فهرست نگار و یزدشناسی است که در حوزه های تخصصّی خود مورد اعتماد و مشاوره بزرگانی چون استاد فقید ایرج افشار و دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن بوده است. او به تازگی ویرایش جدیدی از دیوان فرّخی یزدی (تهران: نشر مولی، 1392) را منتشر کرده و نگارش کتاب دیگری در باب زندگی و آثار فرخی را به پایان برده است. به این بهانه با او گفتگویی کردیم. این گفتگو در محلّ کار او در کتابخانۀ وزیری یزد در زمستان 1390 انجام شده بود و در پاییز 1392 برای روزآمد شدن اطّلاعات، گفتگویی کوتاه و تلفنی مکمّل کارمان شد.

جناب آقای مسرّت! لطفاً بفرمایید پژوهش راجع به فرّخی-یزدی از چه زمانی آغاز شده است؟

به صورت جدّی و اساسی از مقطع پس از شهریور 1320 . در فضای آزادی نسبی که ایجاد شده بود، این کار شروع شد و عمدتاً نیز به صورت چاپ خاطراتی بود که توسّط زندانیان سیاسی در نشریّات آن زمان به ویژه مجلّۀ ستاره و روزنامۀ آژیر انجام می شد. با اندکی تسامح می شود این ها را آغازی برای کارهای پژوهشی بعدی نام برد. از همان شهریور 1320، حسین مکّی، نخستین قدم ها را در گردآوری اشعار فرّخی یزدی برداشت. او هر آنچه در روزنامۀ طوفان و روزنامه های کمکی طوفان مانند: آیینۀ افکار، قیام، ستاره شرق، پیکار و مانند آن ها مثل اقدام، طوفان هفتگی و غیره چاپ شده بود، و چه از یاد و خاطرۀ زندانیانی که پس از شهریور 1320 آزاد شده بودند، به ویژه زندانیان زندان قصر و تعدادی هم از افرادی که دوست فرّخی بودند و دست خط هایی از فرخی داشتند، گرد آوری کرد. این نخستین سنگ بنای دیوان فرّخی شد که با جدّیتی که آن زمان، مکّی داشت، در هر چاپ، تعدادی اشعار به این دیوان اضافه می شد که تا آخرین چاپ - البته آخرین چاپی که نشر جاویدان انجام داد، چاپ امیرکبیر تقریبا از سال 1360 به بعد یکسان بود - مکّی، همزمان کتاب را در چند انتشارات چاپ می کرد. چاپ جاویدان دربردارندۀ اشعاری بود که آقای محمّدعلی عسکری کامران از یزد برایش فرستاده بود و عمدتاً اشعار جوانی فرّخی بود که در قوطی عطّاری یکی از عطّار های یزد به نام علوی پیدا کرده بود و آقای عسکری در اختیار ایشان قرار داده بود.
خوب همین جا یک سؤال پیش می آید: بیشتر زندانیانی که ما می شناسیم، و خاطراتشان را چاپ کرده اند، مانند: بزرگ علوی، آوانسیان و انور خامه ای، شخصیّت هایی با گرایش سیاسی چپ بودند؛ در حالی که مرحوم مکّی شخصیت چپی نبوده و ملّی گرا بوده است. چه جور می شود که دو تا جریان نسبتاً متّضاد به فرخی می پردازند؟
البتّه این هم نکته جالبی است که بیشتر خاطراتی که چاپ شده، حتّی خاطرات ایرج اسکندری و تعدادی دیگر که هست، از زندانیان سیاسی چپ بوده، زیرا عمده زندانیان سیاسی ما چپ بودند. خاطرات خلیل ملکی هم که جز گروه 53 نفر یا افرادی که به اصطلاح به نیروی سومی معروف بودند، هم بوده است. من در کتاب پیشوای آزادی روشن کردم که فرخی آن چنان روابط خوبی هم با این ها نداشته، ولی به هر حال در زندان با این ها هم بند بوده. مثلأ در بند دو که بوده با انور خامه ای و دیگر زندانیان گروه های سیاسی روشن فکر بوده است، و بیشتر گروه های روشن فکری آن زمان هم وابسته به حزب توده بودند.
تا آن جایی که من از نوشته های خود شما مطّلع شدم، اوّلین جرقه ای که در راستای حذف ممنوعیت از فرّخی برداشته می شود، مجلس ختمی است که در مسجد امیرچقماق یزد برای وی برگزار شده است. این مجلس ظاهراً دو سال بعد از درگذشت فرخی، بلافاصله بعد از شهریور 1320 بوده است.
برگزار کنندگان این مجلس چه کسانی بودند؟ و چه انگیزه ای داشتند؟

البته باید گفت یکی دو تا مجلس برگزار شده است. اوّلین مجلس در محل - طبق مصاحبه ای که اتّفاقا چندی پیش با آقای رضا سخندان که خودش یکی از برگزار کنندگان این مجلس بوده، داشتم، در خانۀ خود فرّخی در کوچه آروک یزد برگزار می شود که مرحوم سید ابوالحسن حائری زاده و بسیاری از بزرگان و رجال یزد هم حضور داشتند که بی گمان برای بزرگداشت این شاعر میهن پرست و آزادیخواه بوده است.
می توانید اسم اشخاص دیگر این مجلس را ذکر کنید؟
تا آنجا که می دانم، آقایان رضا سخندان، نوّاب آقاحسین، رضا گلشن، رحیمی، فاضلی، خامسی، محمّد رشتی، حائری زاده، و دیگرآزادی خواهان آن زمان، این مجلس را در مسجد امیرچقماق برگزار می کنند و در دو سه مکان دیگر هم مراسم برگزار شده که در کتاب پیشوای آزادی گزارش مفصل آن آمده است.
انگیزۀ مرحوم مکّی برای پیگیری و گردآوری دیوان فرخی چه بوده است؟

می دانید مکّی جز سیاسیون و آزادی خواهان بوده است. دلیل دیگرش هم این که یزدی بوده است. عرق یزدی بودن باعث شده که این کار را انجام دهد. اشتهار فرّخی و آزادگی وی هم دلایل دیگر این کار بوده است.
دیوانی که مرحوم مکّی گردآوری کرده است، همان طور که شما اشاره کردید در چند ویرایش وجود دارد. ظاهراً اولین ویرایش آن در انتشارات امیرکبیر چاپ شده است؟
نه خیر، اوّلین ناشر آن علمی است، پس از آن ستاره و غیر این ها چاپ کردند. بعدها همزمان که جاویدان آن را چاپ می کرد، امیرکبیر و علمی هم چاپ می کردند. منتهی مشکلی که مرحوم مکّی داشت به خصوص پس از سال های 1325 این بود که ناچار بود برخی ابیات را حذف کند. یعنی حذفیّات آن بیشتر است به خصوص برخی شعرهای سیاسی و ضدّ رضاشاه و حکومت پهلوی.
آخرین ویرایشی که مرحوم مکّی کار کرده، فرمودید مربوط به انتشارات جاویدان است. در چه سالی؟
1376.
یعنی دو سال پیش از درگذشت خود حسین مکّی؟
بله.
شما چه انتقاد یا توضیحی راجع به دیوان فرّخی اثر مرحوم مکّی دارید؟
نخست باید قدردان زنده یاد حسین مکّی بود که در آن روزگار با رشادت، دست به کار گردآوری دیوان فرّخی شد و سنگ بنای آن را نهاد. زیرا از آن سال تا دهۀ 1370 همگان آشنایی خود را با فرّخی یزدی، مدیون مقدّمه و متن دیوان فرّخی اثر او هستند، و بیشتر گزیده هایی که هم چاپ شده بر پایه همین دیوان بوده است. امّا مکّی در برخی جاها بی دقّتی کرده است. مثلأ در مقدّمه به شعر بلندی به نام خواب نامه اشاره می کند که شعری بسیار طولانی و در دسترسش بوده، امّا فراموش کرده است که اصل شعر را در دیوان بیاورد. که من آن شعر را با مشکلاتی و بر پایۀ حافظۀ بسیار خوب آقای دکتر محمود رشیقی فیروزآبادی در دیوان گردآوری خودم آوردم. بیت نخست آن چنین است: «دوش ایران را به هنگام سحر دیدم به خواب/ وه چه ایرانی سراسر چون دل عاشق خراب».
مکّی به ناچار ناگزیر شده برخی ابیات راکه دربارۀ پلیس آن زمان بوده، حذف کند. برخی کلمات را تغییر داده و تقریباً دیوان گردآوری این جانب، چیزی حدود پانصد بیت اضافه وجود دارد. زیرا مکّی نرفته بود به صورت تحقیقی و تطبیقی کار کند. مثلاً غزلی در طوفان سال سوم شش بیت دارد و در طوفان سال پنجم نه بیت است. این کار را انجام نداده است.
احتمال دارد که شعری از شخص دیگری در دیوان فرّخی راه یافته باشد؟
در دیوان فرّخی اثر مکّی، بله. چندین غزل از مرحوم حبیب یغمایی است. اتفاقا در یکی از شعرها تخلص او هم هست. که می گوید «حبیب»!. یک غزل از شوریدۀ شیرازی و یک رباعی از قضایی یزدی هم هست و غیره.
این شعرها چگونه به دیوان فرّخی راه پیدا کرده اند؟
چون در طوفان چاپ شده بوده است؛ و آقای مکّی اشعار را از طوفان استخراج کرده است، هرچه شعر بوده، آورده است. در حالی که مرحوم یغمایی در کتاب سرنوشت خود می گوید که این چند غزل از من است و به اشتباه در دیوان فرّخی آمده است.
صحبت از یک سری از اسناد و اوراق فرمودید که از یزد برای مرحوم مکّی فرستاده شده است.
 آن شخصی که این ها را فرستاده چه اعتمادی داشته است که این ها خطّ فرّخی است؟
کسی که این شعرها را به آقای عسکری کامران داده، خودش این شعرها را از فرّخی گرفته است. فرد عطاری بوده است به نام علوی زاده که پیش از این هم اشاره کرده ام. وی میگفته: هر موقع فرّخی را می دیدم می گفتم: «فرّخی شعر تازه چه داری؟» و فرّخی اشعارش را به من می داده و من در قوطی عطّاری می گذاشتم. و این بندۀ خدا به راحتی این شعرها را در اختیار آقای عسکری کامران قرار داده و ایشان هم بدون این که هیچ رونوشتی برای خودش بردارد، همه را برای آقای مکّی فرستاده است.
تا سال های پیش از انقلاب و پیش از درگذشت مرحوم مکّی، پژوهش یا تحقیق دیگری به صورت عمده در بارۀ زندگی آثار و کلّا شخصیت فرّخی صورت گرفته است؟
در ایران بعید است که کار شده باشد. عمدتاً دیوان است که دو سه بار با ممنوعیت رو به رو و سانسور شد. سال های دهۀ چهل به بعد تا سال 1357که کلّا ممنوع بود. عمدۀ تحقیقات مربوط به فرّخی مربوط به بعد از سال 1357 است.
دلیل ممنوعیت آثار فرّخی پیش از انقلاب چی بوده است؟
خوب مشخّص است شعرهایش! عمدۀ شعرهایش خطاب به دولت پهلوی، به ویژه رضا پهلوی (سردار سپه) است. ضمن این که خودتان خبر دارید اصلاً تمام شعرهایی که جنبۀ آزادی خواهی داشته است چه از فرّخی، خسرو گلسرخی و دیگر شعرا مانند: سایه، کسرایی و موسوی گرمارودی. این ها همه ممنوع بود. بسیاری از شاعران در فهرست ممنوع حکومت قرار داشتند. حتّی کلماتی مانند: شب، جنگل، صبح، سپیده و همانند این ها جز کلمات ممنوعه بوده است.
خوب در فضای آزادی که پس از انقلاب برای چاپ و نشر به وجود آمد،چه اتّفاقی برای مطالعات در مورد فرّخی پیش آمد ؟

چندین مجموعۀ کپی از اشعار فرّخی در تظاهرات سال 1357 در یزد از قبیل: «سرخی، ثابت ترین رنگی که من شناختم» گزیده ای از اشعار فرّخی بر اساس چاپ مکّی در بین مردم توزیع شد. چندین کار سرسری هم در سال 57 شده است و از سال 57 که مطبوعات آزاد می شود، دوباره مقالات دربارۀ فرّخی و تجدید چاپ خاطرات در بارۀ او شروع می شود. تقریبأ اوّلین کاری که به صورت کتاب در بارۀ فرّخی شده کتابی است به نام: فرّخی، شاعر لب دوخته نوشتۀ محمّد هومن. فکر کنم در سال 1359 که ایشان هم یزدی هستند. وی زندگی فرّخی را به صورت داستانی برای کودکان کار کرده است.
چه گروه هایی علاقه داشتند که در بارۀ فرّخی، شخصیّت و آثارش بپردازند؟ چون در آن سال ها مشی و مرام چپ خیلی غالب بوده است به جز گروه های چپ آیا گروه های دیگری هم به فرّخی علاقه نشان داده اند؟
بله، همین کتاب «سرخی ثابت ترین رنگی که شناختم» کار گروه های اسلامی یزد بود. و نیز گزیده هایی که از اشعار فرخی در سال 1357 بیرون آمد. در جریان انقلاب، عکس خسرو گلسرخی و دکتر شریعتی و مرحوم آیت الله سعیدی در تظاهرات با هم می رفت. در سال های 57 در تظاهرات، هیچ فاصله ای و خطّ سیاسی نبود. عکس تختی بود، گلسرخی بود، مصدّق بود، شریعتی هم بود.
سال های پس از انقلاب چه پژوهش هایی راجع به فرّخی انجام شده است؟

ما عمده کتاب هایی که در بارۀ فرّخی داریم، تقریبأ جز اوّلین ها را اگر بخواهیم نام ببریم: چهار شاعر آزادی است که آقای سپانلو کار کرده است، دربارۀ فرّخی، بهار، عارف و عشقی است. بعد از برگزاری کنگرۀ فرّخی در سال 1378 در یزد و هم زمان با برگزاری کنگره، خود من چهار کتاب به نام های: فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته، دیوان فرّخی یزدی و کتابشناسی فرّخی و ویژه نامۀ کنگرۀ فرّخی کار کردم. اما متأسّفانه و علی رغم گذشت 14 سال هنوز مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت فرّخی که قرار بود دانشگاه یزد چاپ کند ،چاپ نکرده و امیدوارم حدّاقل به همّت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد چاپ شود. بعد از کنگره کتاب های زیادی دربارۀ فرّخی چاپ شده که در «کتاب شناسی فرّخی» که در پایان کتاب پیشوای آزادی است، آورده ام. یکی از کتاب هایی که در خارج از کشور به سال 1980چاپ شده بود، کتابی است به نام: در تلاش آزادی پژوهش فیض علی نجمانف در دوشنبه تاجیکستان به زبان فارسی تاجیکی و به خطّ سیریلیک. در سال 1381 هم پژوهش ارزنده رضا آذری شهرضایی چاپ شده به اسم: فرخی یزدی، سرانجام یک رویای سیاسی.
خوب به جای خوبی رسیدیم. فرّخی در فضای شعر و ادبی بیرون از ایران چه تأثیری گذاشته است؟ و در حوزه پژوهش هایش؟
جعفر پیشه وری در خاطرات خود می گوید که سال 1306 فرّخی برای شرکت در جشن دهمین سال انقلاب شوروی به مسکو دعوت شده بود، در همان وقت روزنامۀ ایزوستیا متنی دربارۀ شعر و زندگی فرّخی چاپ می کند و گزیده ای از اشعارش گویا در لنین گراد چاپ شده بوده که خانمی آن جا او را می بیند به او می گوید که من می دانم شما فرّخی هستید. در سال 1309 بعد از این که فرخی به آلمان می رود، در دادگاهی که برای محاکمۀ رضاشاه تشکیل می شود، گزارشی از فرّخی چاپ می شود و در برخی مجموعه های شعری که از شعرای ایران در خارج کشور چاپ می شود، هم نام و اشعاری از فرّخی آمده است. ولی نخستین کار جدّی را دکتر علاءالدّین پازارگادی انجام داد. وی در سال 1381بعد از چاپ دیوان فرخی به کوشش این جانب که ناشر آن انشارات قطره بود، کلّیۀ غزلیّات و رباعیّات را بدون هیچ گونه دخل و تصرّفی به انگلیسی ترجمه کرد .یعنی مبنای کارش بر پایۀ گردآوری من بوده و حتّی روی جلد کتاب هم همان عیناً از کتاب من است. این یکی از جدّی ترین کارهایی است که تاکنون در زمینۀ معرّفی فرّخی به جهانیان صورت گرفته است.
راجع به کنگرۀ فرّخی صحبت کردید. این کنگره در چه سالی برگزار شد؟ چه ضرورت هایی احساس می شد که چنین کنگره-ای برگزار شود و چه کسانی آن را برگزار کردند؟

حدوداً اوایل 1378 در پی چاپ مقاله ای که آقای کاظم متولّی در نشریّۀ ندای یزد نوشته و گفته بود که در این زمان خوب نیست که ما بزرگان یزد بویژه فرّخی را از یاد ببریم. این موضوع مورد توجّه آقای دکتر محمّدعلی وحدت، رئیس وقت دانشگاه یزد قرار گرفت. ایشان افرادی را که در یزد حوزۀ ادبیات به ویژه فرّخی کار می کردند، فراخواندند و کمیتۀ اجرایی و کمیتۀ علمی تشکیل شد. به هر حال با همکاری ادارۀ کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد که آن زمان مدیریت آن با آقای کاظمینی بود و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان که تقریباً فعّال بود، دوست داشتند که بزرگداشتی از یکی از شخصیّت های بزرگ استان بشود و خوشبختانه کنگره با شرکت فرّخی شناسان نامی ایران و یکی دو نفر از خارج از جمله از فرانسه آقای دکتر ناصرالدّین پروین و تعدادی دیگر در محلّ دانشگاه یزد برگزار شد. و به غیر از خلاصه مقالات اثر خانم مهری زینی چنانچه اشاره شد: چهار کتاب هم از من چاپ شد. البتّه آقای دکتر کازرونی هم گزیده ای از اشعار فرخی چاپ کردند. امیرکبیر و دو سه ناشر دیگر هم که کتاب داشتند، همزمان با برگزاری کنگره کتاب چاپ کردند.
علاوه بر کتاب هایی که فرمودید، کنگره چه تاثیری دیگری داشت؟ آیا در دانشگاه یزد پایان نامه هایی راجع به فرّخی کار شد؟ یا تاثیری بر حوزۀ پژوهش راجع به فرّخی گذاشت یا نه؟
بله تعدادی پایان نامه راجع به فرّخی و شاعران هم زمان با او کار شده است که یکی از کارهایی که پی آمد آن بود و من در مقدّمۀ کتاب خود به آن اشاره کردم، یکی از استادان دانشگاه آزاد اسلامی یزد به نام محمود صادق زاده مقالات فرّخی یزدی را موضوع رساله دکتری خود قرار داده است. زیرا همزمان با برگزاری کنگره، آقای دکتر شفیعی کدکنی پیشنهادی دادند که اگر امکان دارد کنگره ،کلّ روزنامه طوفان را تجدید چاپ کند و یا حقیر مقالات فرّخی را در طوفان استخراج و چاپ کنم. آقای صادق زاده با مشورت این جانب، برخی مقالات فرّخی را استخراج کرد و با تحلیل و توضیح به عنوان پایان نامه ارائه داد و اخیرا هم بر اساس پایان نامه، کتابی به نام مقالات طوفانی چاپ شد که از صد مقاله با تحلیل برگرفته از سَرمقالات فرخی است.
خود شما در زمینه فرّخی پژوهی چه کارهایی کرده اید؟
به غیر از حدود ده مقاله، کتاب هایی که داشتم، عبارتند از: پیشوای آزادی؛ فرّخی، شاعر لب دوخته؛ کتاب شناسی فرّخی ؛ ویژه نامۀ فرّخی و دیوان فرّخی که به تازگی ویرایش سوم آن در نشر مولی به چاپ رسیده است. مدخل فرّخی یزدی در دانشنامه زبان و ادب فارسی هم خلاصه ای از همه این پژوهش هاست. اخیرا هم تالیف کتابی به نام مرغ طوفان را به پایان رسانده ام که قرار است انتشارات همشهری در همین امسال آن را چاپ کند. البته، مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت فرخی هم هست که کاری است گروهی به همراهی استادان ادبیّات دانشگاه یزد.
این مرغ طوفان چه دست آوردهای تازه ای نسبت به پیشوای آزادی دارد؟
هم تلخیص گونه ای است از پژوهش های قبلی و هم شامل تازه یافته ها و کتاب شناسی جدید می شود، با اشاره به تحقیقاتی که پس از آن انجام شده است. من سعی کردم در این کتاب که در بین صد تا دویست صفحه است، به زندگی و آثار طوفانی او بپردازم.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار