از سرگيري دور جديد مذاكرات هستهيي ميان ايران و ۱+۵ و گمانهزنيهاي متفاوت از سوي محافل داخلي و بينالمللي درخصوص نتيجه آن و همچنين مقارن شدن اين مذاكرات با بحرانهاي متعدد منطقهيي در خاورميانه كه از هر نقطه به شكل متفاوتي بروز كرده است و سبب شده تا موضع داعش در عراق و سوريه و همچنين بحران يمن در كنار موضوع مذاكرات در صدر اخبار و تحليلها قرار بگيرد؛ اين مسايل بهانهيي شد تا پاي صحبتهاي دكترسيدجواد صالحي پژوهشگر ارشد مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه و عضو هياتعلمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه شيراز بنشينيم تا درخصوص مذاكرات هستهيي و حوادث منطقه خاورميانه نظر ايشان را جويا شويم. لازم به ذكر است وي داراي كتب، مقالات و سخنرانيهاي چندي در حوزه مسايل خاورميانه بوده و اينك مسوول گروه خليج فارس مركز مطالعات استراتژيك خاورميانه است. اين پژوهشگر مسايل خاورميانه معتقد است كه امروز بعد از گذشت سه دهه و اندي از پيروزي انقلاب اسلامي، منزلت استراتژيك ايران در عرصه منطقهيي غيرقابل انكار بوده و در بحرانها و حوادث عملا هيچ كسي نتوانست اين نقش را ناديده بگيرد. مشروح اين گفتوگوي تحليلي در ادامه خواهد آمد:
با توجه به در جريان بودن پنجمين دور مذاكرات بر سر نگارش متن توافق محتمل هستهيي ميان ايران و ۱+۵ و اينكه كمتر از يك ماه به مهلت مقرر ۱۰ تير باقي مانده است، ديدگاه و ارزيابي كلي شما از روند موجود چيست؟
اعتقاد دارم كه مذاكرات فرآيند بسيار پيچيده و مبهمي را طي ميكند و اين ابهام نشاتگرفته از عوامل چندي همچون زمينههاي تاريخي منافع متضاد، عوامل اثرگذار متعدد در سطوح فراملي و فرو ملي و همچنين خواستهاي حداكثري بازيگران دخيل در مذاكرات است. طبيعتا در چنين فضايي ديدگاههاي حداكثري يا بعضا نگاه با حاصل جمع جبري صفر بر موضوع حاكم ميشود و نوعي توقف يا به عبارتي سخت شدن فرآيند مذاكرات پديدار ميشود.
در روند مذاكرات ايران و ۱+۵ متاسفانه همه متغيرهاي فوق به علاوه نقش متغيرهاي منطقهيي به هم گره خورده و در نتيجه متقاعد كردن بازيگران مداخلهگر منطقهيي در بسياري از موارد فرآيند مذاكره را دچار كندي و سختي كرده است. بر اين باورم كه بازيگران دخيل در مذاكره، انتخابي عقلانيتر از مذاكره و روش تسهيم با رعايت ملاحظات و منافع طرفين در پيشرو نخواهند داشت و تنها عامل اميدآفرين در اين مذاكرات تجربههاي تلخ بنبست، نتايج تلخ يكجانبهنگري و نامشخص بودن ابزارهاي تهديدآفرين در خلال مباحث هستهيي است كه همين اميد به عقلانيت و تدبير را در مذاكرهكنندگان و بسترهاي اجتماعي آنها در داخل كشور تقويت ميكند.
به نظر شما در شرايط و زمان فعلي چه مشكلات، تهديدها و موانعي همچنان بين طرفين باقي مانده و وجود دارد كه رسيدن به توافق را با مشكل و سختي روبهرو ميسازد؟
بياعتمادي تاريخي، رقابت منطقهيي و منازعات ايدئولوژيك ازجمله عوامل عمدهيي هستند كه به عنوان چالش بر سر راه مذاكرات عمل ميكنند. طبيعتا در حوزه بياعتمادي، محوريتيابي مذاكرات بر سر راستيآزمايي يا برجسته كردن موضوعات يا مواردي كه نشاندهنده نقض صحبتها يا ملاكهاي بينالمللي است، نشاندهنده اين است كه رسيدن به يك فرآيند اطمينانبخش، فرآيندي زمانبر خواهد بود. در اين عوامل بياعتمادي كه اصولا دوجانبه و بعضا چندجانبه است؛ نقش قدرتهايي همچون قدرت رژيم صهيونيستي و كشورهايي مثل عربستان سعودي غيرقابلانكار است.
از طرف ايران عملكردهاي امريكا به طور خاص و غربيها به طور عام در فرداي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و حوادث گاه به گاه ناشي از مداخلات آشكار و پنهان، منجر به افزايش ديوار بياعتمادي شده است. اين بياعتمادي بخشي ناشي از حوادث قبل از انقلاب و فرآيندها و اتفاقات بعد از انقلاب بوده كه تعميق يافته است. رسيدن به يك سطحي از اعتماد دوجانبه مستلزم سطحي از متقاعدسازي و همراهسازي نيروهاي اجتماعي است. طبيعتا شايد در كشورهايي مثل ايالات متحده كه فرآيندهاي نهادينگي سياسي وجود دارد، آسانتر صورت بگيرد، اما در كشور ايران با توجه به حوادث تلخ، ثمرات هزينهزاي جنگ و تجربههاي ناشي از مداخلات آشكار و پنهان، مستلزم ايجاد يك اطميناني آشكار و مطمئن است كه اين فرآيند را اصولا بايد نخبگان اجرا كنند. در دل جريان بياعتمادي و تجربههاي تاريخي ناشي از سوءظن، جسارت از نخبگان براي ورود به ميدان و دعوت از گروهها، طبقات و توده مردم، آنها را بر سر نوعي تهديد و دوراهي قرار ميدهد.
در حوزه رقابتهاي منطقهيي، احساس بعضي از كشورهاي منطقه بر اين است كه دستيابي به توافق، به منزله توفيق هژمونيك جمهوري اسلامي ايران در منطقه است، لذا تلاش براي تضعيف و اخلال در فرآيند مذاكره با جديت دنبال ميشود. مواضع آشكار رژيم صهيونيستي، عربستان و برخي از كشورهاي منطقه، در برجستهسازي سطح تهديدات، بزرگنمايي ايرانهراسي و دوگانهسازي شيعه-سني در خاورميانه تعقيب شده و به انحاي متفاوت در رسانهها بازتابانده ميشود كه نتيجه اين امر قطبي شدن منطقه است.
اگر اين زمينه بياعتمادي و رقابتهاي منطقهيي را كه بعضا با گفتمانهاي جديدي همچون اسلامگرايي ليبرال توسط تركيه، به انضمام منازعات قومي- مذهبي و نژادي در قلمرو جغرافيايي خاورميانه به آن بيفزاييم، همه عواملي هستند كه به عنوان مانع در مقابل دسترسي به نتيجه عمل ميكنند؛ لذا فرآيندهاي فروملي و فراملي و منافع منطقهيي ازجمله متغيرهاي اثرگذار در عدم دستيابي به نتيجه در مذاكرات يا تعطيل شدن فرآيند مذاكره به شمار ميروند.
ديدگاههاي مختلف جاري در داخل امريكا ميان دو جناح جمهوريخواه و دموكرات در قبال پرونده هستهيي ايران چگونه است و چه تاثيري بر مذاكرات داشته است؟
در امريكا نوعي شكاف در ساختار سياسي پديدار شده است، در گروه جمهوريخواهان كه خط مشي مواجهجويي و سدبندي در مقابل ايران را دنبال ميكنند، به نتيجه رسيدن مذاكرات به معناي ارتقاي منزلت منطقهيي ايران خواهد بود. آنها نتيجهمندي در مذاكرات را در كنار حوادث مربوط به افغانستان، عراق و تحولات ميداني خاورميانه، عمدتا كاميابي ايران تحليل ميكنند، لذا بر اين باورند كه نبايد با به نتيجه رسيدن مذاكرات هستهيي، حاكميت و توّفق ايران در منطقه به ثمر بنشيند. در گروه مقابل كه دموكراتها و اوباما قرار دارند و بر اين عقيدهاند كه تنها راه به نتيجه رسيدن مذاكرات، ديپلماسي است، زيرا در غير اين صورت هزينههاي غيرديپلماتيك، هم براي امريكا و هم براي كشورهاي منطقه بسيار سنگين خواهد بود. اوباما اعتقاد دارد كه ميتوان از طريق مذاكره شبكهيي از اهرمهاي محافظتي و كنترلي براي رشد و گسترش نفوذ ايران در منطقه استفاده كرد و نتايج مطمئنتري از شيوههاي جنگي يا اقدامات پيشگيرانه تسليحاتي كسب كرد. با توجه به اينكه اوباما به زعم تحليلگران در عرصه سياست خارجي، نتوانسته است توفيق چنداني در عرصههاي بينالمللي و منطقهيي كسب كند، روز به روز منزلت استراتژيك امريكا در اوكراين، خاورميانه و ساير مناطق در حال شكنندگي است. جمهوريخواهان به رهبري مك كين بر اين اعتقادند كه رويكرد اوباما نتيجهيي را به بار خواهد آورد كه منافع ايران عملي شود. لذا در امريكا اين قطبي شدن يا دوگانگي گفتماني منجر به اين شده است كه يك عده به اين باور برسند كه ايران تهديد است، اما بايد به شيوه تدبير و عقلانيت آن را مهار كرد و گفتمان مقابل بر اين باور است كه ايران تهديد است، اما فرآيندهاي معطوف به مذاكره منجر به افزايش سطح تهديدات خواهد شد، اين دو گفتمان در امريكا طرفداران اجتماعي خاص خودش را دارد و هر كدام از تريبونهاي سياسي براي تئوريزه كردن افكار و ديدگاههاي خود بهره ميبرند.
گفته ميشود كه سعوديها با تاكيد بر موضوع هستهيي سعي در محدود كردن نقش ايران داشته و حتي به نوعي داراي ديدگاه نزديك با مقامات تلاويو در قبال تهديدي به نام ايران شدهاند و همين امر هم باعث لشكركشي آنها به يمن شده است، ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟
در تضادها و تنشهاي منطقهيي طبيعتا به يك وضعيتي ميرسيم كه از آن در حقوق و روابط بينالملل به نام اتحاد طبيعي ياد ميشود. اتحاد طبيعي شرايطي است كه كشورهاي بعضا متخاصم در يك منفعت يا يك هدف با هم دچار اشتراكنظر ميشوند. سعوديها و رژيم صهيونيستي در بحث مسايل هستهيي طي سالهاي اخير دچار اشتراكمساعي و نظر شبيه به هم هستند كه خود به خود آنها را در يك محور قرار داده است. اما در اينكه برداشت آنها چقدر واقعي است و اين اتحاد طبيعي چقدر ميتواند از سطح تهديدات ناشي از ادراك آنها جلوگيري كند، تاريخ بايد در اين خصوص قضاوت كند.
در اينكه آيا بحران عربستان مرتبط با مباحث هستهيي ايران و غرب است يا خير؟ بخشي از پاسخ مثبت است. از اين منظر كه عربستان با برجستهسازي يك تهديد و در كانون قرار دادن ايران در سطح آن، عملا نوعي اخلال در فرآيندها، تلاش براي ايجاد نوعي كسب حمايت، فشار براي ايجاد سپرهاي امنيتي، اصولا فرآيندهاي مذاكره را سختتر كرده و اين تاثير مستقيم بحران يمن است. در اين ميان مطمئنا رژيمهايي مانند
رژيم صهيونيستي بيشترين بهرهبرداري سياسي را از موضوع كردهاند، چون با توجه به حوادث يمن، سوريه و عراق، امروز محور منازعات از دوگانه عربي- اسراييلي خارج و به دوگانه شيعي-سني از نظر گفتماني تقليل يافته است.
توافق محتمل هستهيي داراي چه اهميت ديپلماتيك، تاريخي و سياسي براي ايران است؟ با توجه به اينكه گفته ميشود ايران نخستين كشوري است كه بعد از رفتن به زير فصل هفتم منشور، بدون تهاجم نظامي در حال خروج از آن است.
دستاوردهاي توافق غيرقابل انكار است. ايران ميتواند با هزينهيي بسيار كم تهديدات موجود را از مرزهاي خود دور كند، براي نخستينبار تجربه خروج از فصل هفتم را به شيوه مسالمتآميز داشته باشد و مهمتر از همه اين باور و گزينه را پيش روي نخبگان سياسي و جهان به نمايش بگذارد كه ميتوان امور سخت را با مذاكره، منطق و گفتوگو به نتيجه رساند و همچنين بعد از سه دهه و اندي روابط ايران و جهان را از نوعي بدگماني، سوءظن و تنش، وارد يك روند اعتمادآفرين در منظومه جديد كند، كه در اين منظومه جديد ميتوان هم احقاق حق به شيوه قانوني كسب كرد و هم دغدغه ديگران را مرتفع كرد. به عبارت ديگر براساس نوعي گفتمان لاكي (جان لاك) در عين كسب امنيت براي خود، اعتماد و اعتباري هم براي دغدغه ديگران در نظر گرفت و سعي كرد تا كسب امنيت را براي همگان با كمترين هزينه عملي كرد.
ابعاد سياسي، اقتصادي و امنيتي بينالمللي كسب توافق محتمل هستهيي براي ايران چه خواهد بود؟
در شرايطي كه روابط بينالمللي ايران تحت ذيل فشار تحريمها تقليل پيدا كرده و امكان انتقال سرمايه و تكنولوژي به سطحي بسيار پايين تنزل پيدا كرده است، نخستين پيامدهاي مثبت اين مذاكرات بهبود مراودات با جهان، دستيابي به بازارهاي جديد، داشتن اراده و اشتياق در فروش مال و دارايي بدون اجبار و نظارت، امكان انتقال سرمايههاي بلوكه شده در جهان خارج و مهمتر از همه كاهش ريسكهاي سرمايهگذاري و فرارهاي سرمايه از كشور است.
در شرايطي كه براساس تحريمها بازار انرژي ايران توسط رقبا قبضه شده و بسياري از درآمدها از بين رفته و امكان انتقال به داخل را دارا نيست، رفع تحريمها مجرايي بزرگ براي ايجاد تغييرات گسترده عرصه اقتصادي و حوزههاي سرمايهگذاري دركشور است كه تاثير آن در بحث كارآفريني، اشتغال و رفاه جامعه غيرقابل انكار است.
پيامدهاي منطقهيي توافق هستهيي را در ابعاد سياسي، اقتصادي و امنيتي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فرآيندهاي منطقهيي و تحولات آن به منزله نوعي فارماكون افلاطوني يا به نوعي شمشير دولبه است كه هم ميتواند داراي جنبه مثبت بوده و هم جنبه منفي داشته باشد. فارماكون در انديشه افلاطوني هم به منزله زهر است و هم پادزهر و اين استعداد دوگانگي را همزمان با هم داراست. منازعات منطقهيي در خاورميانه هم به نوعي همين ويژگي را دارد از يك طرف تصاعد بحران منطقهيي ميتواند منجر به نوعي قفل شدگي در مذاكرات يا سخت شدن فرآيند مذاكره را در پي داشته باشد در يارگيريها، ائتلافها، اتحاد و حمايتها نقش انكارناپذيري داشته باشد همچنين ميتواند تحت تاثير فرآيندهاي مذاكره، كنترل و مديريت شود. به عبارتي در يك سمت ميتوان اثرات بحرانها بر فرآيند مذاكرات را سنجيد و از طرف ديگر ميتوان اثرات مذاكرات در بحرانها را مورد بررسي قرار داد. در شرايطي كه در منطقه حاكم است، به خصوص سطح تهديد داعش و جريانهاي تكفيري، اميد است كه اين بحرانها در به نتيجه نشستن مذاكرات نتيجه مثبتي برجاي بگذارد. اخبار حوادث ناشي از رسانهها درخصوص همكاري ايران و امريكا در عراق يا تجربه همكاريها در افغانستان، اين اميدواري را به وجود آورده است كه جنبه مثبت و اثباتي قضيه بيشتر در نظر قرار بگيرد اما در اينكه طبيعتا در اين فرآيند، عوامل مداخلهگر كه منافعشان در منطقه درخطر است، نقش اخلالگري ايفا ميكنند غيرقابل كتمان است.
هرچند مقامات دو كشور چندين بار تاكيد كردهاند كه تنها حول محور پرونده هستهيي و نه مسايل ديگر مذاكره خواهند كرد اما همانطور كه ميدانيم پيش از اين پرونده بر سر مسايل عراق و افغانستان طرفين در دو سوي ميز مذاكره نشسته بودند، چه ميزان احتمال ميدهيد كه در صورت دستيابي به توافق در پرونده هستهيي، اين توافق به ساير حوزهها و مسايل از روابط دوجانبه گرفته تا راهبردهاي مبارزه با تروريسم و حل مسايل و بحرانهاي جاري در منطقه ازجمله در عراق، سوريه و يمن تسري پيدا كند؟
نوع همكاري ايران و امريكا در حوادث بعد از ۱۱سپتامبر به طور موردي نشان داد كه دو كشور ميتوانند براي فايق آمدن بر مشكلات و بحرانها با هم همكاري كنند. در شرايطي كه خاورميانه از يك تهديد و ناامني فراگير رنج ميبرد، ميتوان اميدوار بود كه درخصوص بحث اين نوع تهديدات ميتوانند همكاريهاي بسيار ثمربخشي را شروع كنند. مطمئناً امريكا آگاه است كه پيروزي داعش در سوريه و عراق ميتواند تمام معادلات منطقهيي و ساختارهاي مرسوم جغرافيايي در منطقه را بر هم بزند. با توجه به اين تهديد امكان بر هم خوردن مرزهاي جغرافيايي مهمتر از همه بهرهگيري قوميتها از تلاش براي دستيابي به سرزمينهاي مستقل و بر هم خوردن نظم موجود منطقهيي، موضوعاتي هستند كه امريكا را درخصوص همكاري با ايران به عنوان يك قدرت اثرگذار تشويق كند. اين تشويق بخشي ناشي از به رسميت شناختن قدرت اثرگذاري ايران در منطقه است.
استراتژي كلان امريكا در خروج نيروهايش از خاورميانه و تحكيم مواضع در آسياي شرقي و همزماني اين استراتژي با مذاكرات هستهيي و تنشزدايي با ايران، ايده قدرت هژمون شدن ايران در منطقه را تقويت ميكند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
من در هر دو مورد نظر منفي دارم. اولا خروج امريكا از خاورميانه سريع و آني نخواهد بود. دلايل چندي براي اين امر وجود دارد: اول بحث نگراني رژيم صهيونيستي به عنوان متحد امريكا و تعهدات استراتژيك امريكا در قبال اين رژيم. دوم نگراني و دلهره كشورهاي عرب و انتظاراتي كه به عنوان چتر حمايتي از امريكا دارند. زماني كه بحث حركت از خاورميانه و رفتن به سمت شرق دور در استراتژي امنيتي امريكا مطرح شد در اجلاس امنيتي قطر تمام رهبران كشورهاي عربي احساس نگراني كردند كه اين امر نشان ميدهد با توجه به تعهدات امريكا در حوزه تسليحاتي، پايگاهسازي و آموزش و با توجه به سطح تهديدات بعيد به نظر ميرسد كه امريكا بخواهد اين منطقه مهم استراتژيك را به حال خود رها كند اما از منظر دوم به اين جهت مخالف هستم كه واگذاري نقش به ايران در منطقه با توجه به تخاصم ايدئولوژيك چندين دهه و مهمتر از همه وجود ريشههاي تعارض توسط دوستان امريكا در منطقه عليه ايران، امكان عملي شدن چنين ديدگاهي را حداقل در كوتاهمدت و ميانمدت
غيرممكن ميكند.
روابط پر تنش فعلي ايران و عربستان و تا حدودي روابط سرد و رقابتآميز با تركيه را بعد از توافق محتمل هستهيي چگونه پيشبيني ميكنيد؟
در منطقه خاورميانه سه گفتمان بديل با هم رقابت ميكنند. گفتمان شيعي ايران، اسلام سكولار تركي و اسلام سلفي كه هركدام مدلهاي مخصوص به خود را تعقيب ميكنند. طبيعتا به شكست رسيدن تحولات بيداري عربي (بهار عربي) در كشورهاي عربي و شمال آفريقا سبب شد كه تركها ايدهآلهاي خود را درخصوص شكلگيري گفتمان اخواني در منطقه با اندكي احتياط مطرح كنند اما در اينكه خود را به عنوان يك ديدگاه و رقيب در مقابل ايران و عربستان مطرح ميكنند جاي هيچ شك و شبههيي نيست و گفتمان سلفي هم در شكل تند و تيز آن در قالبهاي داعش، النصره و جريان نور در مصر و در شكل رسمي آن توسط سعوديها تئوريزه و حمايت شود؛ اما طبيعي است كه نوع تفكر تكفيري و سلفي در يك پيوستار قرار گرفته كه منازعهيي جدي براي گفتمان شيعي از يك طرف و دغدغهمندي جدي نسبت به اسلام سكولار اردوغان موضوع را تعقيب ميكند.
تنشهاي سالهاي اخير ميان ايران و عربستان و مباحثي همچون جنگهاي نيابتي، هلال شيعي و بازي با حاصل جمع صفر بازيگران منطقهيي چه تاثيري بر امنيت خاورميانه داشته است؟
روابط ايران و عربستان از ماهيت سينوسي برخوردار بوده و هيچگاه امكان استخراج يك الگوي قاعدهمند از آن حاصل نشده است. در طول سالهاي اخير با گسترش بحث تحولات جهان عرب و حمايتهاي مستقيم و غيرمستقيم عربستان از جنبشهاي سلفي، ما شاهد افزايش تنشها، قطع شدن ديدارها و مبادلات و مهمتر از همه ورود به يك موضعگيري خصومتآميز در روابط دو كشور هستيم. بخشي از اين فرآيندها ناشي از جنگهاي نيابتي است كه در كشورهاي پيراموني با گفتمانهاي مختلف، پايگاههاي اجتماعي گوناگون و بسيج نيروها براي فايق آمدن بر رقيب دنبال شده و ميشود. بحران عراق مرحله اول ريشهگيري تضاد در روابط ايران و عربستان را گسترش داد. تحولات ناشي از بحران سوريه و به تبع آن بحران يمن اين فرآيندها و منازعات و خشونتها را تعميق و گسترش بخشيده است. درحال حاضر با توجه به گسترش يافتن سطح بحران جابهجايي نخبگان و بلندپروازي نخبگان جديد جوان و تقديس بخشيدن به اين منازعات با توسل به انديشههاي ديني و مذهبي بعيد به نظر ميرسد كه در كوتاهمدت اميدي به حل تخاصم ايران و عربستان وجود داشته باشد. امروز بحرانهايي همچون شيعيان و دستگيري رهبران آنها در عربستان، بمبگذاري در مساجد شيعيان در شرق عربستان، خشونت عليه حوثيها به اتهام شيعه بودن همه از عواملي هستند كه منجر به گسترش بحران و تقويت جنگ نيابتي در خاورميانه شده است.
بعد از توافق محتمل هستهيي هم بستگي به سطح بحران و عملكرد لشكركشي عربستان به يمن و بحرانهاي منطقهيي دارد. اگر عربستان وارد باتلاقي شود كه به واسطه عدم توانمندي در مديريت جنگهاي كلاسيك در مقابل نيروهاي ميليشيا حادث شده در اينكه مجبور خواهد شد گفتمان و ديدگاه خود را اصلاح كند و نوعي تجديد نظر به عمل بياورد جاي شك و شبههيي نيست اما اينكه در كوتاهمدت رهبران عربستان به اين نتيجه برسند جاي شك است. با توجه به اقدامات متهورانه رهبران جوان عربستان احتمالا تازيانه تاريخ آنها را تاديب ميكند.
با همه اين اوصاف نيك ميدانيم ايران و عربستان دو كشور قدرتمند در منطقه به خصوص در حوزه خليج فارس هستند كه تنش و سردي در روابطشان منجر به گسترش ناامني و بيثباتي در منطقه ميشود به عبارت ديگر راهكار كلان و بلندمدت اين است كه نوعي تنشزدايي عملي و توافق در حوزههاي نفوذ و مديريت منطقه در بينشان حاصل شود. با چنين ديدگاهي به باور شما چه راههاي عملي براي تنشزدايي در ميان تهران و رياض وجود دارد؟
سطح روابط دو كشور زمينههاي همكاري و همگرايي زيادي دارد. در حوزه نيازهاي اقتصادي مكمل، در حوزه گردشگري، در حوزه بازار و نيروي كار و همچنين زمينههاي سرمايهگذاري براي سرمايهداران دو طرف ميتوان اميدوار شد كه از طريق گسترش همكاريهاي اقتصادي شاهد نوعي سرريز به حوزههاي سياسي و كاهش تنشها باشيم. اين منطقهگرايي ناشي از ضرورت ميتواند دستاورد مثبتي براي طرفين در پي داشته باشد اما درحال حاضر حاكميت ديدگاههاي سياسي سبب شده كه واقعيتهاي اثرگذار بر منطبق همكاري در منطقهگرايي غيرقابل كارآمد شود.
و سرانجام اينكه ارزيابي كلي شما از چشمانداز قدرت منطقهيي ايران و پرستيژ بينالمللي آن چيست؟
با وجود تلاش و مبارزات سنگيني كه قدرتهاي منطقهيي و فرامنطقهيي براي متزلزل كردن و تضعيف عنوان ايران انجام دادهاند، امروز بعد از گذشت سه دهه و اندي از پيروزي انقلاب اسلامي، منزلت استراتژيك ايران در عرصه منطقهيي غيرقابل انكار بوده و در بحرانها و حوادث عملا هيچ كسي نتوانست اين نقش را ناديده بگيرد. دستيابي ايران به توافق در عرصه هستهيي مطمئنا نقش بلامنازع ايران را در عرصه منطقهيي تحكيم بخشيده و منزلت آن را در چانهزنيهاي فرامنطقهيي گسترش ميبخشد. در آخر بايد بگويم كه تحولات و حوادث منطقهيي در خاورميانه در تاثير و تاثر مستقيم با عوامل و متغيرهاي بسيار پيچيده و گسترده است. بهترين راه براي تحليل حوادث اين منطقه نگاه سيستمي به آن است به گونهيي كه بتوان جنبههاي موضوع را در سطوح ملي، منطقهيي و بينالمللي احصا كنيم. طبيعتا توجه تك بعدي به موضوعات ميتواند ما را در تصميمگيريها و تصميمسازيها با يك خطاي راهبردي مواجه كند.
نویسنده: گروه گفتوگو| اردشير پشنگ - محمدرضا ستاري|