اکبر فتوحی با اشاره به رشادت رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس، گفت: بنده در آن زمان مسئولیت اعزام نیرو را بر عهده داشتم و یکی از کارهای مسئولیت اعزام نیرو این بود که نیروهایی که میخواستند به جبهه بروند و آموزش هم نسبت بهجایی که میخواستند بروند، با شرایط آن منطقه آموزشهایی را میدیدند.
وی با اشاره به اینکه نیروهای استان یزد در سوسنگرد پشت خط نیسان بودند و نیسان شاخهای از رود کرخه که در مالکیه سوسنگرد تقسیم میشود و به سمت جنوب میرود و نهری است که آنطرفش عراقیها و اینطرف نیروهای خودی و ایرانیها بودند که به آن خط نیسان میگفتند.
فرمانده سابق سپاه الغدیر استان یزد بابیان اینکه به بنده گفتند یک سری نیروها را آموزش بدهید که بتوانند از دیوارهای سه متری و چهارمتری با کولهپشتی، کلاه آهنی، اسلحه، خشاب و نارنجک بالا بروند و از آنطرف پایین بیایند و با نیروهای بعثی در کوچهها و خانهها بجنگند و فرصت کم است که برای تأمین نیرو به اهواز آمدیم، تصریح کرد: نیروها نماز ظهر را که میخواندند بدون اینکه نهار بخورند ما 22 نفر، 22 نفر نیروها را به مالکیه میآوردیم و چهار دیوار بهعنوان مانع به فاصلههای متفاوت در چهار کوچه پیداکرده بودیم که این چهار دیوار را به نامهای آمریکا، انگلیس، اسرائیل و شیطان که همان هوای نفس نامگذاری کرده بودیم.
فتوحی با اشاره به اینکه نسل امروز بداند نیروهایی که به جبهه رفتند احساساتی نبودند و یا با سخنرانی نبود، رفتن آنها با عشق و علاقه بود، اظهار داشت: نیروها گرسنه، خسته و با هوای گرم دو کیلومتر میدویدند و بعد در مقابل هر مانعی باید به بالا بروند و به پایین بیایند و سنگرها و آدمکهای مصنوعی درست کرده بودیم که از این موانع عبور کنند که به آنها میگفتیم که هر کس نتوانست باید به یزد برگردد و سختترین و تلخترین تنبیه برای یک بسیجی و یا رزمنده این بود که به آن بگویی باید به یزد برگردید.
این فرمانده دفاع مقدس در ادامه ابراز داشت: هر بسیجی و یا رزمندهای که از آن مانعها عبور میکرد، اسم آن را یادداشت میکردیم و آنها نمیدانستند برای چهکاری است، فقط بنده میدانستم که اگر گفتند اعزام شوند آنهایی که اسامی آنها را نوشتهایم اعزام شوند.
این مقام مسئول بابیان اینکه خیلی افراد امروز به دنبال پارتی میگردند، با توجه به اینکه در جبهه هم این کار بود، اذعان داشت: بعضیها چون مثلاً دایی او فرمانده گروهان بود و مسئولیتی داشت او را واسطه قرار میداد تا یک امتحان دیگری از او گرفته شود و بیشتر افرادی که قبول نمیشدند میگشتند که یک نفر را پیدا کنند و واسطه آنها شوند.
فرمانده سابق سپاه الغدیر استان یزد اضافه کرد: یک بسیجی بود که نتوانست روز اول از دیوار چهارم که هوای نفس بود، عبور کند، یکی از روحانیون آمد و گفت: این بسیجی غذایی نمیخورد و دائم گریه میکند که به آن گفتیم، فردا بیا و فردا هم که آمد نتوانست تا روز سوم که فرمانده گردان دوباره واسطه شد، آمد و روز سوم از این دیوار عبور کرد و آنطرف که پایین پرید، نگاه کردم که ببینم چه عکسالعملی نشان میدهد که پوتینهای خود را درآورد و به نماز ایستاد، دو رکعت نماز شکر خواند، سر به سجده گذاشت و زارزار گریه میکرد و رفتم و به او گفتم: باید شیرینی بدهی که او گفت: لطف خدا بوده است.
فتوحی در پایان خاطرنشان کرد: این نیروها در همان خط آمادهشده بودند تا اینکه گفتند برای عملیات بیتالمقدس تحت عنوان گردان امام علی (ع) با فرماندهی حاج کاظم میرحسینی به عملیات بروند و آنها باروحیه، توکل و توسلی که داشتند در مرحله اول عملیات از خط مستحکم دشمن عبور کردند و آن را شکستند.